شعرى از مؤلف در فضائل حضرت زينب عليهاالسلام - مردان علم در میدان عمل جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 8

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شعرى از مؤلف در فضائل حضرت زينب عليهاالسلام




  • السلام اى زينب والا مقام
    السلام اى قهرمان كربلا
    خطبه خواندى چون على مرتضى
    با اسيرى تو دشمن خوار شد
    اين اسيرى نيست اين آزاده گيست
    با اسيرى تو دين آزاد شد
    عاقبت ظالم ذليل و خوار گشت
    سرور آزادگان با دست تو
    آن زنى كه كرد توهين بر شما
    جشن پيروزى گرفت آن بيحيا
    آفرين بر همت مردانه ات
    كفر آنها را نمودى برملا
    نهضتى كز كربلا آغاز شد
    اين شهادت وين اسارت گر نبود
    درس ديندارى ز دخت فاطمه
    بايد اندر حفظ ايمان پيروى
    تا كه شمشير على شير خدا
    از خدا خواهيم توفيق عمل
    سيدى هر چند من نالايقم
    برنمى گردد حسينى از درت
    تا نگيرد حاجتش را والسلام



  • السلام اى دختر خير الانام
    اى سخن گوى حسين تشنه كام
    بر دهان خصم افكندى لجام
    روزگارش تار شد مانند شام
    دشمن نادان نمايد فكر خام
    هم تو بودى حافظ جان امام
    شد پشيمان و ترا كرد احترام
    داد اسرار شهادت را پيام
    شد بدوزخ سرنگون از پشت بام
    ليك لعنت كرد او را خاص و عام
    كز ستمكاران گرفتى انتقام
    خواب راحت گشت بر آنها حرام
    با فداكارى زينب شد تمام
    كى گرفتى دين پيغمبر قوام
    ياد گيرند اين زنان نيك نام
    كرد از زينب و زان فرخنده مام
    در شود با دست مهدى از نيام
    سرنپيچيم از جهاد و از قيام
    تو كريمى رومتاب از اين غلام
    تا نگيرد حاجتش را والسلام
    تا نگيرد حاجتش را والسلام



پايدارى حضرت زينب سلام الله عليها دربرابر دشمن خونخوار




  • من نه هرگز سر به نزد دشمنم خم ساختم
    ساختم با هر مصيبت سوختم با هر بلا
    ناله و شيون نكردمسجد تا نگردد خصم شاد
    دشمنى مى كرد دشمن با على من در عوض
    با بيان آتشينم در ميان خاص و عام
    اى برادر با تو كردم عهد تا يارت شوم
    پرچمى را كه بپا كردى تو اندر كربلا
    او به من طعنه وليكن من به او آتش زدم
    سينه اش را من به شمشير زبان بشكافتم



  • سربلندم بلكه دشمن را ز پا انداختم
    تا كه من همچون حسينم جان به جانان باختم
    آنچه درد و غصه بود اندر دلم انباشتم
    تخم مهر مرتضى در پاى تختش كاشتم
    پرده مكر و ريا از صورتش برداشتم
    هستيم را چون تو در راه خدا بگذاشتم
    بردم اندر دوش و اندر شام شوم افراشتم
    سينه اش را من به شمشير زبان بشكافتم
    سينه اش را من به شمشير زبان بشكافتم



از مؤلف توسل مرحوم آخوند ملاعلى همدانى به جناب زينب عليهاالسلام و شفاى همسرش حجت الاسلام و المسلمين آقاى شاهرودى واعظ و امام جماعت مسجد امام حسن عسكرى قم فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى گفت در همدان در خدمت آيت الله آخوند ملاعلى همدانى بودم راجع به جلالت و عظمت حضرت زينب سلام الله عليها صحبت شد ايشان فرمودند زمانى همسر من سخت بيمار شد به حدى كه ديگر معالجه و دار و دكتر كمترين فايده نداشت و دكترها دست از معالجه او كشيدند.و من يك شب در زمستان در پاى كرسى با حال فكر و خيال درباره اينكه امشب يا فردا او از دنيا رفت او را در كجا دفن كنيم به قم ببريم چگونه مراسم او را انجام بدهيم بودم كه يك مرتبه به فكرم رسيد كه امشب توسلى به حضرت زينب كبرى عليهاالسلام پيدا كنم ، پس متوجه آن بزرگوار شده با حال انكسار عرائضى خدمت بى بى عالم كرده در ضمن عرض كردم بى بى جان اگر بيمار ما شفا پيدا كند من نذر كردم كه هفت تومان به آقاى سيد حسن بدهم سپس خوابيدم نزديك سفيده صبح از اندرون برايم خبر آوردند و گفتند: خانم عرق كرده و حالش رو به بهبودى است من فكر كردم شايد عرق مرگ است و از طرفى احتمال دادم توسل من به بى بى نتيجه اى داده است گفتم : اگر بيمار شفا يافته باشد حتما سيد حسن نيز با خبر شده به خانه ما خواهد آمد ساعتى از روز نگذشته بود ديدم در مى زنند گفتم : در را باز كنيد اگر سيد حسن بود بگوئيد نزد من بيايد، در را باز كردند ديدم آقاى سيد حسن وارد اطاق شد و نشست و گفت : آقا آن هفت تومان كه براى من نذر كرده ايد بدهيد.

گفتم : چه كسى به شما گفت : كه من هفت تومان براى شما نذر كرده ام ؟گفت : ديشب عمه ام زينب سلام الله عليها را در خواب ديدم كه به من فرمود آخوند چنين نذرى كرده و بيمارش شفا يافته برخيز و برو پولت را بگير.(369)

/ 423