عقيل مهمان على - مردان علم در میدان عمل جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 8

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عقيل مهمان على

عقيل ، در زمان خلافت برادرش اميرالمؤمنين على عليه السلام به عنوان مهمان به خانه آن حضرت ، در كوفه وارد شد.على به فرزند مهتر خويش ، حسن بن على ، اشاره كرد كه جامه اى به عمويت هديه كن .امام حسن يك پيراهن و يك ردا از مال شخصى خود به عموى خويش عقيل تعارف و اهدا كرد.شب فرا رسيد، و هوا گرم بود.على و عقيل روى بام دارالاماره نشسته مشغول گفتگو بودند.موقع صرف شام رسيد عقيل كه خود را مهمان دربار خلافت مى ديد، طبعا انتظار سفره رنگينى داشت ، ولى برخلاف انتظار وى سفره بسيار ساده و فقيرانه اى آورده شد.با كمال تعجب پرسيد: ((غذا هر چه هست همين است ؟)).

على : ((مگر اين نعمت خدا نيست ؟من كه خدا را بر اين نعمتها بسيار شكر مى كنم و سپاس مى گويم .)) عقيل :

((پس بايد حاجت خويش را زودتر بگويم و مرخص شوم ، من مقروضم و زير بار قرض مانده ام ، دستور فرما هر چه زودتر قرض مرا ادا كنند و هر مقدار مى خواهى به برادرت كمك كنى بكن ، تا زحمت را كم كرده به خانه خويش برگردم )).((چقدر مقروضى ؟)) - ((صد هزار درهم )) - ((اوه ، صد هزار درهم !چقدر زياد!متاءسفم برادر جان كه اين قدر ندارم كه قرضهاى تو را بدهم ، ولى صبر كن موقع پرداخت حقوق برسد.از سهم شخصى خودم برمى دارم و به تو مى دهم ، و شرط مواسات و برادرى را به جا خواهم آورد، اگر نه اين بود كه عائله خودم خرج دارند، تمام سهم خودم را به تو مى دادم ، و چيزى براى خود نمى گذاشتم )).

- چى ؟! صبر كنم تا وقت پرداخت حقوق برسد؟بيت المال و خزانه كشور در دست تو است ، و به من مى گويى صبر كن تا موقع پرداخت سهميه ها برسد، و از سهم خودم به تو بدهم ! تو هر اندازه كه بخواهى مى توانى از خزانه و بيت المال بردارى ، چرا مرا به رسيدن موقع پرداخت حقوق حواله مى كنى ، بعلاوه مگر تمام حقوق تو از بيت المال چقدر است ؟فرضا تمام حقوق خودت را به من بدهى ، چه دردى از من دوا مى كند؟)).

- حضرت فرمود: ((من از پيشنهاد تو تعجب مى كنم ، خزانه دولت پول دارد يا ندارد، چه ربطى به من و تو دارد؟! من و تو هم هر كدام فردى هستيم مثل ساير افراد مسلمين .راست است كه تو برادر منى و من بايد تا حدود امكان از مال خودم به تو كمك و مساعدت كنم ، اما از مال خودم نه از بيت المال مسلمين )).

مباحثه ادامه داشت و عقيل با زبانهاى مختلف اصرار و سماجت مى كرد، كه ((اجازه بده از بيت المال پول كافى ، به من بدهند، تا من دنبال كار خود بروم )).

آنجا كه نشسته بودند به بازار كوفه مشرف بود.صندوقهاى پول تجار و بازاريها از آنجا ديده مى شد.در اين بين كه عقيل اصرار و سماجت مى كرد، على به عقيل فرمود: ((اگر باز هم اصرار دارى و سخن مرا نمى پذيرى ، پيشنهادى براى تو مى كنم ، اگر عمل كنى مى توانى تمام دين خويش را بپردازى و بيش از آن هم داشته باشى )).- ((چه كار كنم ؟)) - ((در اين پايين صندوقهايى است همين كه خلوت شد و كسى در بازار نماند، از اينجا برو پايين و اين صندوقها را بشكن ، و هر چه دلت مى خواهد بردار!)) ((صندوقها مال كيست ؟)) - ((مال اين مردم كسبه است ، اموال نقدينه خود را در آنجا مى ريزند)) - ((عجب ! به من پيشنهاد مى كنى كه صندوق مردم را بشكنم و مال مردم بيچاره اى كه به هزار زحمت به دست آورده و در اين صندوقها ريخته و به خدا توكل كرده و رفته اند، بردارم و بروم ؟))

((پس تو چطور به من پيشنهاد مى كنى كه صندوق بيت المال مسلمين را براى تو باز كنم ؟مگر اين مال متعلق به كيست ؟ اين هم متعلق به مردمى است كه خود راحت و بى خيال در خانه هاى خويش خفته اند.اكنون پيشنهاد ديگرى مى كنم ، اگر ميل دارى اين پيشنهاد را بپذير.)) ((ديگر چه پيشنهادى ؟))

- ((اگر حاضرى شمشير خويش را بردار، من نيز شمشير خود را برمى دارم ، در اين نزديكى كوفه ، شهر قديم ((حيره )) است در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگى هستند، شبانه دو نفرى مى رويم ، و بر يكى از آنها شبيخون مى زنيم ، و ثروت كلانى بلند كرده مى آوريم )).

- ((برادر جان !)) من براى دزدى نيامده ام كه تو اين حرفها را مى زنى .من مى گويم از بيت المال و خزانه كشور كه ، در اختيار تو است ، اجازه بده پولى به من بدهند، تا من قروض خود را بدهم )). - ((اتفاقا اگر مال يك نفر را بدزديم ، بهتر است از اينكه مال صدها هزار نفر مسلمان ، يعنى مال همه مسلمين را بدزديم .چطور شد كه ربودن مال يك نفر با شمشير دزدى است ، ولى ربودن مال عموم مردم دزدى نيست ؟تو خيال كرده اى كه دزدى فقط منحصر است به اينكه كسى به كسى حمله كند، و با زور مال او را از چنگالش بيرون بياورد، شنيع ترين اقسام دزدى همين است كه تو الان به من پيشنهاد مى كنى ؟))(182)

/ 423