پاسخ آئينه قدى به سؤال محمد امين خان مخالف بقول ميرفندرسكى
هنگامى كه ميرفندرسكى وارد پايتخت هند شد مردم شيعى هند در پذيرائى و تعظيم و احترام او افراط نمودند به حدى كه مخالفين رنجيدند و خواستند وسائل توهين و تقحيرسيد را فراهم آورند در آن دوره دو سه تن سردسته تورانيان (و مخالفين ) بودند كه يكى از آنها (محمد امين خان ) نام داشت و اين محمد امين خان در نتيجه آفات جنگ و آفات طبيعى مثل آبله و غيره قيافه مضحكى پيدا كرده بود، يك چشم او را آبله خراب كرده بود و يك پايش مى لنگيد، صورتش قسمتى مو داشت و نقطه هائى هم بى مو بود و او همان ريش زشت را نگاه مى داشت سرش كچل و صورتش ناديدنى و با آن اوصاف وقتى دربار تشكيل مى شد او پيشاپيش صف تورانيان (مخالفين ) مى ايستاد و به اتكاى خانواده و شخصيت بيش از ديگران گستاخى و فضولى مى نمود و معروف بود كه اين مرد برخلاف ساير سنيان كه اكثر دوستدار على عليه السلام هم هستند آشكارا بر ضد آن حضرت سخنان بيهوده ميگويد.روزى ميرفندرسكى با احترامات بى اندازه به دربار آمد و بر مسند نزديك شاه قرار گرفت همين كه صحبت شروع شد محمد امين خان خطاب به پادشاه عرض كرد: چاكر را مسئلتى از جناب ميرهست كه هرگاه رخصت باشد پرسش كنم .شاه گفت : خان هر چه خواهد بپرسد. محمد امين رو به سيد نموده چنين گفت : يكى ازدعاوى بيجاى رافضيان آنست كه مى گويند: هركس كينه اولاد على عليه السلام را به دل داشته باشد در اين دنيا بدبخت و مفلوك و در آخرت تبه روزگار است . آيا اين ادعا را چگونه توان اثبات نمود؟ ميرفندرسكى با چهره خندان فرمود: بحمدلله در دستگاه حضرت شهريارى آينه هاى قدنما فراوان است زحمت كشيده درآينه پاسخ خود را درياب .تمامى درباريان و حتى وابستگان محمد امين بى اختيار خنديدند و خان مزبور از شدت انفعال سر به زير افكند.(487)