عنايت حضرت معصومه در شفاى چشم طلبه آذربايجانى - مردان علم در میدان عمل جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 8

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عنايت حضرت معصومه در شفاى چشم طلبه آذربايجانى

پس از فروپاشى نظام منحط كمونيستى ، و گشوده شدن راه آذربايجان شوروى به روى ايرانيان و بالعكس گروهى از مسئولين حوزه علميه قم به آذربايجان مى روند تا عده اى از جوانان مستعد را انتخاب كنند به حوزه علميه قم آورده با متد متناسبى آنان را آموزش دهند تا به آذربايجان برگشته خلا فرهنگى شيعيان آن سامان را كه در اثر سيطره ظالمانه كمونيستها پديد آمده در حد توان پر كنند.

در نخجوان نوجوانى به نام ((حمزه )) داوطلب اعزام به قم مى شود ولى مسئولين از پذيرش او پوزش مى طلبند زيرا يكى از شرايط گزينش نداشتن نقص عضوى بود و يكى از ديدگان حمزه معيوب بود و به چشم مى زد و طبعا در رغبت مردم نسبت به يك سخنگوى مذهبى داشتن چنين نقص ‍ عضوى اثر منفى دارد حمزه گريه فراوان مى كند كه چرا من با داشتن استعداد و علاقه شديد از اين سعادت محروم شوم پدرش نيز اصرار مى كند كه او را بپذيرند تا اثر روحى نامطلوب بر افكار او نگذارد، مسئولان برخلاف شرط پذيرش تحت تاءثير عواطف انسانى او را مى پذيرند و همراه بيش از يكصد نفر از جوانان داوطلب او را به ايران مى آورند.

در تهران از اين جوانان پرشور آذربايجانى مراسم استقبال باشكوهى بعمل مى آيد، از طرف صدا و سيما و ديگر نهادها و ارگانها عكس و فيلم فراوان برداشته مى شود يكى از فيلم برداران طبق شيوه نكوهيده بعضى از به اصطلاح هنرمندان همه اش دوربين را متوجه چشم برآمده حمزه مى كند و دهها بار در ضمن مراسم استقبال چشم معيوب حمزه را اگرانديسمان مى كند هنگامى كه اين جوانان داوطلب به حوزه علميه قم مى آيند و در يكى از مدارس اسكان مى يابند يك حلقه از آن فيلم به سرپرست مدرسه داده مى شود تا در آرشيو مدرسه نگهدارى شود سرپرست مدرسه يك روز براى تنوع و سرگرمى اين جوانان دور از وطن اين فيلم را در سالن مدرسه به نمايش مى گذارد هر بار دوربين به طرف چشم حمزه نشانه مى رود شليك خنده از همشاگرديهاى حمزه بلند مى شود، در اين جلسه حمزه بسيار احساس حقارت مى كند و ديگر زندگى در نظرش بى ارزش مى شود، حمزه تصميم مى گيرد كه رخت بربندد و به وطن خود بازگردد زيرا پس از اين جلسه او همه جا تحقير خواهد شد و هر يك از اين بچه ها با ديدن او لبخند تلخى خواهند زد و لذا حمزه به حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله عليها مشرف مى شود و با دل شكسته اشك فراوان مى ريزد و عرضه مى دارد: اى دختر باب الحوائج من صدها فرسنگ راه آمدم كه در زير سايه شما درس بخوانم و مبلغ مذهبى بشوم ولى نمى توانم اين همه تحقير را تحمل كنم و لذا ناگزيرم به شهر و وطن خود برگردم و از نعمت مجاورت شما محروم شوم حمزه عقده دلش را در پيشگاه كريمه اهل بيت باز مى كند و براى هميشه از حضرت معصومه خداحافظى مى كند چون از حرم بيرون مى آيد با يكى از همكلاسيهاى خود روبرو مى شود به او سلام مى كند او به عنوان ناشناس سلام او را عليك مى گويد.

حمزه او را با نام صدا مى كند او برمى گردد و به سيماى حمزه خيره مى شود و مى گويد؟حمزه توئى ؟حمزه مى گويد: بلى مگر چطور؟ او مى گويد: پس ‍ چشم تو چه شد؟تازه حمزه متوجه مى شود كه از عنايات حضرت معصومه سلام الله عليها چشم معيوبش شفا يافته او ديگر نه تنها تحقير نخواهد شد بلكه بعنوان فرد سعادتمندى كه مورد عنايت حضرت معصومه سلام الله عليها قرار گرفته پيش همگان عزيز و سرفراز خواهد بود و هنگامى كه به آذربايجان سفر كند يكى از معجزات خاندان عصمت و طهارت در آن ديار خواهد بود بويژه در ميان خويشان و آشنايان خود كه او را با چشم معيوب ديده بودند.

حمزه فعلا يكى از محصلين علميه قم است در مجالس و محافل شركت مى كند و با يك دنيا شور و شوق سرگذشت خود را بيان مى كند و از كريمه اهل بيت شكر بى پايان ابراز مى دارد.

گذشته از بيش از يكصد دانش پژوه آذرى كه قبلا حمزه را مى شناختند همان فيلم كذائى نيز موجود است . و شاهد زنده و مستندى از گذشته حمزه مى باشد.(161)

/ 423