در زينة المجالس نقل كرده كه حارث بن اسد محاسبى از جمله مشايخ بوده است و در زهد و تقوا و عبادت يگانه عصر بود و از پدرش به او مبلغ هزار درهم ميراث رسيد و او اصلا در آن مال تصرف نكرده گفت : از رسول خدا صلى الله عليه وآله مرويست كه : (اختلاف در امت و ملت مانع ميراث گردد) و پدر من قدرى بود راوى گويد كه او تا وقت وفاتش به يك درهم محتاج بود و آن اموال زياد را از غايت ورع تصرف نكرد.آورده اند كه هرگاه حارث بن اسد دست به طعامى كه در آن شبهه بود دراز مى كرد رگى از دست او برخاسته و ظاهر گشتى كه آن طعام بر او حلال نيست .جنيد بغدادى گويد روزى اثر گرسنگى در بشره او مشاهده كردم او را به منزل دعوت كردم قدرى طعام كه از خانه عروسى به منزل ما آورده بودند پيش او آوردم او لقمه اى از آن برداشت و برخاست و آن لقمه را در دهليز انداخته و بيرون رفت و پس از مدتى او را ديده و سؤ ال نمودم از علت آن كار فرمود ميان من و خداوند جل جلاله نشانه اى است كه چون طعامى در آن شبهه باشد و دست دراز كنم رگى از دست من برخيزد و مفاصل از حركت باز ايستند.ديگر باره او را به خانه دعوت كردم و مقدارى نان خشك حاضر كردم با رغبت تمام آن را خورد و گفت : چون درويشى را طعام دهى بايد كه نان خشك را با روى گشاده پيش او برى .و در روضات الجنات پس از ذكر آنچه ذكر شده در زينة المجالس گفته است بدين جهت او را محاسبى گفته اند كه همه وقت حساب نفس و عمر خود را مى كشيده و مواظب اعمال و رفتار خود بود.در حالات مرحوم شيخ محسن خنفر گفته شده است كه هرگاه نانى را كه زن حائض پخته بود نزدش حاضر مى كردند و يك لقمه از آن به دهان مى نهاد متوجه مى شد و آن را بيرون مى انداخت و مى فرمود: طبعم قبول نمى كند و صاحب خانه تفحص مى كرد برايش حاصل مى شد صحت فرمايش آن بزرگوار.(198)