سيد مهدى قزوينى متوفى 1300 و زيارت قبر حمزة بن موسى درحله - مردان علم در میدان عمل جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 8

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيد مهدى قزوينى متوفى 1300 و زيارت قبر حمزة بن موسى درحله

مرحوم سيد مهدى قزوينى يكى از مردان علم در ميدان عمل صاحب مقامات وكرامات است كه فضائل و خصائصى را از عموى بزرگوارش سيد محمد باقر قزوينى به ارث برده بود.

و از بركت دعوت و ارشادهاى او در حله بيش از صد هزار نفر شيعه دوازده امامى مخلص و محب اهل بيت عليهم السلام گشتند.

ايشان هيچوقت از كسى حتى از اهل بيت خود چيزى درخواست نمى كرد و در كمال زهد و تقوا وپاكى زندگى مى كرد و كرامات زيادى از وى نقل شده منجمله اين داستان است كه خود نقل كرده است به فرزندش زبدة العلماء و قدوة الصلحاء ميرزا صالح خلف ارشد آن بزرگوار كه : من عادت داشتم به سفر بسوى جزيره اى كه در جنوب حله است بين دجله و فرات به جهت ارشاد و تبليغ و هدايت عشيره هاى بنى زبيد به سوى مذهب حق (و همه ايشان به مذهب اهل سنت بودند و همه برگشتند و شيعه شدند) در آن جزيره مزارى است معروف به قبر حمزة بن موسى بن جعفر عليهم السلام كه مردم او را زيارت مى كنند و براى او كرامات زياد نقل مى كنند و من از آنجا عبور مى كردم و او را زيارت نمى كردم چون نزد من به صحت نرسيده بود كه او از فرزندان موسى كاظم باشد و عقيده ام بر اين بود كه حمزة پسر امام موسى كاظم در شهر رى مدفون است دركنار قبر حضرت عبدالعظيم حسنى پس يك دفعه بر حسب عادت بيرون رفتم ودر نزد اهل آن قريه مجاور آن امامزاده مهمان بودم اهل آن قريه از من خواستند كه آن مرقد را زيارت كنم و من قبول نكردم و گفتم : من مزارى را كه صاحب آن را نمى شناسم زيارت نمى كنم و به جهت اعراض من رغبت مردم به آن مزار كم شد پس از آنجا حركت كردم رفتم و شب در (مزيديه )

ماندم چون وقت سحر شد براى نافله شب برخاستم و چون نماز شب را خواندم نشستم به انتظار طلوع سفيده كه ناگاه داخل شد بر من سيدى كه مى شناختم او را كه اهل صلاح و تقوا بود پس سلام كرد و نشست و گفت : يا مولانا ديروز مهمان اهل قريه حمزه شدى و او را زيارت نكردى ؟ گفتم : آرى ، گفت : چرا؟ زيرا كه من زيارت نمى كنم آن را كه نمى شناسم و حمزه پسر موسى كاظم عليه السلام در رى مدفون است ، گفت : رب مشهور لا اصل له خيلى چيزهاست كه شهرت دارد ولى اصل و صحت ندارد.

و آن قبر حمزه پسر حضرت موسى كاظم عليه السلام نيست هرچند چنين مشهور شده است بلكه آن قبر ابى يعلى حمزة بن قاسم عوى عباسى است يكى ازعلماى اجازه و اهل حديث است و او را اهل رجال ذكر كرده اند در كتب خود و او را ثنا كرده اند به علم و دين و تقوا.

من درپيش خود فكر كردم كه اين سيد از عوام سادات است واز اهل اطلاع و علم به رجال و حديث نيست پس شايد اين كلام را از بعضى از علما ياد گرفته آن وقت برخاستم براى اداى فريضه صبح و آن سيد هم رفت و من غفلت كردم كه سؤ ال كنم از او كه اين سخنان را از چه كسى شنيده است .

پس از انجام نماز و تعقيبات كتب رجال را نظر كردم ديدم حال بدين منوال است كه سيد نقل كرده است .

پس اهل قريه به ديدن من آمدند و در ميان آنها آن سيد را ديدم و به او گفتم ديشب نزد من آمدى و آن سخنان را گفتى ولى نگفتى كه آنها را ازكدام عالمى اخذكرده اى سيد گفت : من ديشت اصلا نزد شما نيامده ام و چنين كلامى از كسى نشنيده ام جز از شما و چون تشريف آوردن شما را به اين قريه شنيدم امروز به اين قريه آمدم كه شما را زيارت كنم .

پس به اهل آن قريه گفتم اكنون شكى ندارم كه آن شخصى را كه ديدم صاحب الامر عليه السلام بوده است آن وقت با همه اهالى قريه سوارشديم و حركت كرديم به جهت زيارت آن امامزاده محترم و از آن وقت مردم از راههاى دور به زيارت آن بزرگوار سفر مى كنند.

(محدث قمى گويد شيخ نجاشى دررجال فرموده : حمزة بن قاسم بن على بن حمزة بن حسن بن عبدالله بن عباس بن على بن ابى طالب عليه السلام ابويعلى ثقة جليل القدر است و ازكلمات علماء معلوم مى شود كه ازعلماء غيبت صغرى معاصر والد صدوق على بن بابويه است رضوان الله عليهم ).(402)

/ 423