ارسطو گفته است سياست حفظ دولت در دو چيز است :1 - هماهنگى و صميميت دولتمردآن 2 - درگير ساختن دشمنان با يكديگر.در آثار حكيمان آورده اند چون اسكندر بر مملكت (دارا) غلبه پيدا كرد عجم را با ابزار و قواى فراوان و مردانى زرنگ وسلاحهاى بسيار زياد و لشكريان انبوه يافت و فهميد كه در غياب او در زمانى كوتاه افرادى به خونخواهى (دارا) برخاسته و پادشاه روم بر مملكت مسلط خواهد شد و ديانت و عدالت او نيز اجازه نمى داد كه با قلع و قمع آنان اقدام كند و در اين انديشه بود كه باآنها چه كند.با ارسطوى حكيم در اين مورد مشورت كرد وى حكم فرمود كه بين آنها اختلاف افكار به وجود بياورد تا با همديگر مشغول شده و تو از آنها در امان باشى اسكندر نظام ملوك الطوايفى را برقرار ساخت و بدين وسيله نگذاشت كه توطئه اى به بار آورند و تا زمان اردشير بابك عجم هرگز با يكديگر وحدت كلمه پيدا نكرد تا به تا به خونخواهى قيام كند.(435)