در اواسط قرن چهارم هجرى انجمنى مخفى در بصره و بغداد تشكيل شد اعضاى اين انجمن جمعى از علماء و دانشمندان بزرگ اسلام بودند (از ايرانيان ) نام اين جمعيت (اخوان الصفا) و مرام اصلى يا اساسنامه آنها اين بود كه مى گفتند: ديانت اسلام به خرافات و اوهام آميخته شده است و براى پاك كردن آن از آلودگيهاى ضلالت انگيز جز فلسفه راهى نيست و شريعت عربى آنگاه به كمال مى رسد كه با فلسفه يونانى درآميزد و مقصود ما همين است كه دين را با فلسفه موافقت و شريعت حقه را از آلايش اوهام و خرافات شستشو دهيم تا پايدار ماند و مورد قبول عقلا و دانشمندان ملل قرار گيرد.نظر ديگرى كه در آغاز رسائل تصريح كرده اند عبارت از اين است كه فلسفه چون ارزيابى به زبان ديگر آمده حقايق نامفهوم و پيچيده گشته و تحريفات در آن راه يافته است ما مى خواهيم مقاصد اصلى فلسفه را پوست باز كرده و بيان كنيم تا در خور فهم گردد.ظاهرا مقصودشان همين بود كه خود در جاى جاى مقالاتشان اظهار و بعضى نويسندگان ديگر همان را تاءييد كرده اند و اگر در باطن مقاصد ديگرى داشتند هويدا و آشكار نبود.اعضاى انجمن در انواع علوم و فنون كه در آن عصر متداول بود و همچنين در معارف مذهبى و تاريخ ملل و شرايع و اديان دست داشتند و گرد هم نشسته مسائل عقلى و دينى و اجتماعى را مطرح كرده و تبادل نظر در آنها با دقت خوض مى كردند و در پايان بحث و كنجكاوى دقيق هر چه به نظرشان پسنديده و درست مى آمد در آن اتفاق نظر داشته اند و نتيجه افكارشان بصورت مقالات و رساله ها بيرون آمد كه امروز هم در دست است .(مجموعه رسائل اخوان الصفا چند بار در لبيزيك و مصر و هندوستان به طبع رسيده و از عربى به ديگر زبانها نقل و ملخص و هم قسمتى از مقالات به فارسى طبع و نشر شده است ).(99)