عربها جاده را براى انگليس ها صاف كردند
كربلا نيز تاءسى به نجف نموده و با حكومت درافتادند لكن نتوانستند فائق آيند و از نجف استمداد نمودند سيصد نفر عرب خونخوار رفتند طرف كربلا، وقت طغيان آب فرات بود كه براى محفوظى شهر نو كربلا در چهار فرسخى سده بسته بودند و دارالحكومه در آخر شهر نو كربلا بود نجفيها قبل از ورود به كربلا اول سده را خراب كردند آب از يك طرف حمله ور شد و نجفيهاى شيطان هم از يك طرف ، حكومت بيچاره با لشكريانش به طرف بغداد فرار نمودند نجفى ها مقدارى پول از پولدارها چاپيدند و با فخر و مباهات برگشتند.عربها در اين كارهايشان عاقبت انديشى نداشتند فقط دفع الوقت بود كه فردا خدا كريم است يا آنكه تزريقات شيطان الدول انگليس بود كه زمينه كار او صاف شود.خلاصه كشتيهاى روس و فرانسه و انگليس داخل بحر احمر شد و بندر جبل الطارق را از بيگانه مسدود نمودند و به سواحل حمله ور شدند بالاخره فرانسه كار خود را نمود به سواحل بيروت و شامات اتريش خود را پياده كرد انگليس حجاز را به يك كلمه حرف كه شريف حسين سلطان عرب است از چنگ عثمانى درآورد و خودش داخل بصره گرديد هشتاد هزار ترك در عوض داخل عراق شد هيچ عسكرى مثل ترك جنگى و متهور نيست .چون عثمانى همتش بر استرداد قفقاز از روس بود به لشكر عراق امداد نكرد نهايت علما را برانگيخت كه حكم به لزوم دفاع نمايند و عشاير را تحريك به دفاع كرد لكن چه فايده كه عشاير كوفى بودند و در حين فرار انگليس از بصره و هلهله نمودن زنان از خوشحالى شجاعت مسلمين بدون جهت ، اعراب نيز رو به عقب فرار نمودند و لشكر ترك را نيز فرارى كردند فرمانده عثمانى خودكشى كرد سيدى از مجتهدين عرب از غصه خون استفراغ كرده و مرد چون عربها در حين فرار خيمه سيد را غارت كردند خزعل بى غيرت انگليس پرست بر عثمانيها كه در ميان طراده ها مى خواستند از شط عبور كنند به طرف ايران ، شليك كرد و طراده پر از جنازه شد عثمانى عقب نشست انگليس دوباره از كشتيها بيرون شده داخل بصره و از آنجا به اردوگاه عثمانى و از آنجا در كوت عماره اردو زد.مود سركرده اردوى عراق در انگلستان ملقب به فاتح عراق گرديد و بعد از سه روز وارد بغداد گرديد با كبر و غرور فراوان كه مى گفت : منم فاتح عراق .
چه شد آن دست بلندى كه به آواز بلند
دعويش بود كه من مالك اشتر دارم
دعويش بود كه من مالك اشتر دارم
دعويش بود كه من مالك اشتر دارم