سيد جليل الشاءن و عظيم القدر ازاعيان علماى اماميه و صاحب كرامات جليله در قبه عاليه مقابل قبه شيخ الفقها صاحب جواهر الكلام در نجف اشرف و پسر خواهر بحرالعلوم است كه درشب عرفه بعد از نماز مغرب و عشاء به مرض طاعوت در سنه 1264 از دنيا رفت .شيخ نورى در نجم الثاقب در حكايت نود و دوم نقل فرموده كه امام عصر ارواحنا فداه او را خبر داد به اينكه ترا روزى خواهد شد علم توحيد بعد از زمانى و پس ازاين بشارت در شبى از شبها در خواب ديد دو ملك نازل شدند و در دست يكى از آن دو چندلوح است كه در آن چيزى نوشته و در دست ديگرى ميزانى است پس مشغول شدند به اينكه مى گذاشتند در هر كفه ميزان لوحى و با هم موازنه مى كردند آنگاه آن دو لوح متقابل را بر من عرضه مى داشتند پس من مى خواندم آنها را و هكذا تا آخر الواح پس ديدم كه ايشان مقابله مى كنند عقيده هر يك از اصحاب پيغمبر را و اصحاب ائمه عليهم السلام را با عقيده يكى از علماى اماميه از سلمان و ابوذر تا آخر نواب اربعه و از كلينى و صدوق و شيخ مفيد و سيد مرتضى و شيخ طوسى تا خال او علامه بحرالعلوم ، علم الهدى و بعد از ايشان از علماء رضوان الله تعالى عليهم . سيد فرموده پس در اين خواب مطلع شدم بر عقايد جميع اماميه از صحابه و اصحاب ائمه عليهم السلام و بقيه علماى اماميه و احاطه نمودم بر اسرارى از علوم كه اگر عمر من عمر نوح عليه السلام بود و طلب مى كردم اين قسم معرفت را احاطه نمى كردم به عشرى از اعشار آن .پس شيخ مرحوم نقل كرده كه جناب سيد مهدى قزوينى اعلى الله مقامه نقل كرد براى من كه دو سال قبل از آمدن طاعون عام در عراق و مشاهد مشرفه در سنه 1246 خبر داد ما را به آمدن طاعون و براى هر كى از ما كه نزديكان او بوديم دعا نوشت و فرمود: آخر كسى كه خواهد مرد به طاعون من خواهم بود و بعد از من رفع مى شود و نقل مى كرد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در خواب به او خبر داده و فرموده ((و بك يختم يا ولدى )) و در آن طاعوت خدمتى كرد به اسلام و اسلاميان كه عقول متحير مى ماند، متكفل بود تجهيز جميع اموات بلد و مخارج آن را كه زياده از چهل هزار بودند و بر همه خود نماز مى كرد و براى سى نفر و زياده و كمتر يك نماز مى خواند و يك روز بر هزار نفر يك نماز بجا آورد و ما شرح اين خدمات را و جمله اى از كرامات و مقامات او را در جلد اول كتاب دارالسلام بيان كرده ايم .و مقام اخلاصش چنان بود كه احتياط مى فرمود از اينكه كسى دستش را ببوسد.به فرمان او باد و طوفان آرام گرفت و نيز شيخ مرحوم درخاتمه مستدرك نقل فرموده از جناب آقا سيد مهدى كه وقتى با سيد مذكور كه عموى مكرمش باشد و جماعتى از صلحاء و اهل علم در سفينه نشسته بودند و از كربلا مى آمدند كه ناگاه باد سختى وزيدن گرفت كه سفينه به حركت درآمد و مردم بسيار مى ترسيدند مخصوصا يك نفر شروع كرد به اضطراب و گريست و جناب سيد مثل كوه باوقار نشسته بود و چون شدت وحشت و اضطراب آن شخص را ديد فرمود: از چه مى ترسى همانا باد و رعد و برق همه مطيع فرمان خدايند پس جمع كرد دامن عباى خود را و اشاره به سوى باد مثل آنكه مگس را دور كند و فرمود: ساكن باش پس درهمان زمان باد ساكن شد و سفينه قرار گرفت .مادر اين سيد بزرگوار خواهر سيد بحرالعلوم است كه از زنان عابده و عارفه و صاحب ورع و تقوا و كرامات بود.روزى مريض شد و سيد بحرالعلوم عيادتش رفت ديد او بى تابى مى كند گفت : خواهر تو با اين بيمارى نمى ميرى و شفا مى يابى و موفق مى شوى به چيزى كه من موفق به آن نخواهم شد.گفت : آن چيست ؟گفت شيخ حسين نجف براى شما نماز خواهد خواند و براى من نخواهد خواند، و همانطور شد كه آن مكرمه در ايام طاعون وفات يافت و در نجف كسى در خانه نماند همه به نماز او رفتند شيخ تنها در خانه صداى شيون مردم را شنيد دستور داد او را با حال مريضى سوار به دابه كردند و آوردند تا براى آن مكرمه نماز خواند.(390)