داستان سيد علم الهدى و نقل او يكى از كرامات سيد كشميرى را
سيد علم الهدى بن سيد شمس الدين كابلى معروف به سيد علم عالم فاضل و متقى معروف در سنه 1288 در كابل متولد شد و در كودكى چشمهايش نابينا شد ولى در عوض آن خداوند كريم به او بصيرت و هوش عجيب و حافظه قوى خارج از حد توصيف روزى فرمود، به همراه بعضى از خويشان خود به عتبات آمد و در سامراء به خدمت ميرزاى شيرازى رسيد در حالى كه دوازده ساله بود شروع به تحصيل علم كرد اساتيد او درس را براى او املاميكردند و او همه را حفظ مى كرد درسنه 1314 همراه مهاجرين به نجف بازگشت و ملازم علامه محدث نورى و جمال السالكين سيد مرتضى كشميرى شد و بوسيله اين دو عالم بزرگوار در سامراء با دختر يكى از تجار سرمايه دار ازدواج كرد همسرش زن بسيار صالحه و عفيفه بود و با زندگى مختصر او قناعت مى كرد و همه آن تجملات زندگى و رفاه و تشريفات خانه پدر را فراموش كرده و صرفنظر نمود و در خلال اين مدتى كه ملازم خدمت سيد كشميرى بود به بسيارى از حالات و كرامات او آگاهى يافت و براى ديگران بازگو مى كرد.(مرحوم شيخ آقا بزرگ گويد:) از آن حوادث كه براى من نقل كرد اين بود كه گفت : در اوائل تزويج من سيد كشميرى روزى مشتى پول خرد به من داد به گمان من به مقدار مخارج يك روز بيشتر نبودمن آن پولها را به ميان كيسه ام ريخته رفتم بازار و لوازم خانه را خريده آمدم و باقيمانده را دركيسه زيرمصلاى خود گذاشتم ، روز دوم نيز مقدارى از كيسه پول برداشته رفتم بازار و هر چه مى خواستم خريدم و باقى مانده را زير مصلا گذاشتم و همچنين هر روز از آن كيسه پول برمى داشتم و خرج مى كردم و اين كار تا بيست و چهار روز ادامه داشت در روز آخر زنم پرسيد مدتى است برخلاف عادت هميشگى بيشتر خرج مى كنى ؟ از كجا اين پولها را به دست آورده اى ؟من قضيه را براى همسرم گفتم روز بعد كه آمدم كيسه را بردارم ديدم اصلا از كيسه خبرى نيست و چون سيد كشميرى را ملاقات كردم در آغاز سخن فرمود: اى سيد علم خوب است انسان بعضى اوصاف حسنه را از بعضى حيوانات كسب كند مثلا مرغ وقتى كه تخم مى كند با اينكه آن تخم ارزش كمى دارد ولى آن حيوان نظر تنگ به خاطر آن به قدرى فرياد مى كشد كه نه تنها صاحب خانه بلكه همسايه هاى اطراف را هم خبردار مى كند ولى برعكس او صدف كه حيوان دريائى است كه درايام بارندگى بر روى دريا ظاهر شود و از قطرات باران اخذ مى كند سپس به قعر دريا مى رود و در ته دريا داخل گل و لاى شود كه غواصها نمى توانند او را به دست بياورند و به خاطر به دست آوردن آن لؤ لؤ اى كه در جوف او قرار گرفته زحمتها مى كشند تا آن را به دست آورده و مى شكنند تا آن راپيدا مى كنند.من از شنيدن اين مطلب فهميدم كه سيد نظرش با من است كه من سر او را فاش كردم .پس از وفات سيد كشميرى سيد علم به سلطان آباد (اراك ) مهاجرت كرد و از سوى حاج شيخ عبدالكريم حائرى وكالت گرفته در (ملاير) به انجام وظايف دينيه مشغول شد و در بين مردم معزز و محترم بود تا اينكه در اوائل محرم 1368 ه وفات يافت و در قم دفن شد.(381)