كراماتى از مرحوم حكيم سبزوارى - مردان علم در میدان عمل جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 8

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كراماتى از مرحوم حكيم سبزوارى

از حكيم سبزوارى (مرحوم ملاهادى اعلى الله مقامه ) كرامات چندى نقل و مشاهده شده است منجمله جناب مولانا (محمدرضا) روايت كند كه وقتى درحضرتش حاضر بودم جناب (مولا محمد) نجل جليل او وارد شد و در خدمت والد ماجد شرح حال دد و با هزاران نياز رازى آغاز نهاد و از تاءخير وصول خود به مقامات قرب و مراتب شهود بسى ملالت وشكايت نمود.




  • كاى آفتاب خوبان مسوزان اندرونم
    يك ساعتم بگنجان در سايه عنايت



  • يك ساعتم بگنجان در سايه عنايت
    يك ساعتم بگنجان در سايه عنايت



هرچند الحاح و مبالغه كرد حكيم سبزوارى جوابى نداد.(مولانا محمد) افسرده خاطر بيرون رفت پس از ساعتى مراجعت كرد، چون چشم فيلسوف صافى نهاد اين دفعه بدو افتاد گفت : اى فرزند ترا با اين حالات ادراك آن مراتب و مقامات چگونه دست خواهد داد.با هيزم كش بيچاره چرا چنين كردى و دشنام دادى ؟ اثرانفعال از جبهه (مولانا محمد) آشكار شد من گمان كردم آن حكايت را سابقه اى است مابين آن دو بزرگوار پس از انقضاى مجلس استفسار نمودم معلوم شد سابقه اى نبوده بلكه همان وقتى كه مولانا محمد رفت و بازآمد در كوچه الاغ هيزم كش او را بر ديوار فشار داده و او بى اختيار به هيزم كش ‍ ناسزا گفته است و اين كيفيت را فيلسوف به صفاى ضمير دريافته است .(375)

/ 423