بهبهانى كه پس از بازگشت از عراق براى نمايندگى مجلس از سوى علماى نجف ماءموريت يافته بود تا مقاصد ديانت ايشان را در رابطه با مقررات كشور و مصوبات مجلس زيرنظر بگيرد، به گزارش سيد محمد على شوشترى در هنگام ورود - كه طباطبائى و مردم بسيارى از راوند كاشان نزديك به قم به استقبال او شتافته بودند طباطبائى را شديدا مورد تغير و تعرض قرار داد و به او گفت : تو زنده ماندى و شيخ فضل الله را درتهران بدار زدند و اين ثلمه و شكاف را به اسلام وارد ساختند چرا نرفتى بند دار را بگيرى و به گردن خود اندازى كه اين ننگ براى اسلام پيش نيايد و اين لطمه و سكته به مشروطيت ايران وارد نشود.و همچنين پس از وصول به تهران و اطلاع از وضع سياسى مجلس دوم روشهاى جديد مشروطه خواهان را برخلاف انتظار مى يابد بويژه چون موقعيت سياسى تقى زاده را در گرايش به غرب و پيشتازى در برخورد با مذهب و علماى بزرگ عراق مى بيند با مشروطه خواهان و روشهاى غيرصحيح آنها مخالفت مى كند... و زبان به انتقاد مى گشايد.به زعم غربزدگان اين انتقاد مى توانست سرچشمه اختلاف و مانع بزرگ اجتماعى و سياسى نوئى باشد از اين روى همان طرحى را كه قبلا ترتيب داده و نمونه روشن آن را در مورد شيخ فضل الله به اجرا گذاردند و در جلسه سرى نيز گفته بودند: (اگر بهبهانى اعتراض نمود او را خواهيم كشت ) و ديگرى را نصب خواهيم كرد.به نظر كسانى همچون كسروى اين حادثه از آنجا سرچشمه گرفت كه چون آزاديخواهان و مشروطه گران به چند دسته و گروه بودند و اغلب جز در پى سود شخصى نبودند از سوى روحانيون هوادار مشروطه مورد اعتراض شديد قرار گرفتند از اين جمله افراد تقى زاده بود كه فتوا به بيدينى او از سوى علماى نجف شهرت يافت و تقاضاى اخراج او را ازمجلس نمودند و بهبهانى را به نمايندگى از علماى عراق به مجلس فرستادند طبيعى است چنين كارى بر تقى زاده و گروه او زيانهاى فراوانى به دنبال داشت و مردم به مخالفت با آنها برمى خواستند از اين روى شب 24 تيرماه چهار تن مجاهد به خانه سيد عبدالله ريخته در برابر چشم كسانش او را كشتند، اگر چه كشندگان به نام شناخته نشدند ولى بى گمان از گروه حيدر عم اوغلو بودند و اين كار را به دستور تقى زاده و به همكارى و همفكرى او كردند.(337)