داستان عمامه گذارى آقاى دعائى - مردان علم در میدان عمل جلد 8

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مردان علم در میدان عمل - جلد 8

نعمت الله حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داستان عمامه گذارى آقاى دعائى

حجت الاسلام و المسلمين سيد محمود دعائى گفته است : يكى ازافتخاراتى كه من داشتم مراسم عمامه گذارى بود، طلبه ها معمولا وقتى مى خواهند عمامه بگذارند جشنى مى گيرند حالا يا در مدرسه يا در منزل يكى ازكسانى كه با او مرتبط هستند پناه ما طلبه ها آقاى هاشمى (رفسنجانى ) بود و ما در منزل ايشان مراسم عمامه گذاريمان راقرار داديم خدا رحمت كند مرحوم آقاى باهنر به اتفاق آقاى هاشمى نقشه كشيده بودند كه به نوعى ما را دست بيندازند به شوخى مى گفتند: وقتى كسى عمامه مى گذارد نبايد حرف بزند فقط به كسى كه عمامه را مى گذارد سلام بكند وقتى كه عمامه برسرش گذاشته شد بلافاصله يك آيه مناسب آن حال از قرآن با صداى بلند بخواند، مى خواستند صحنه اى ايجاد شود كه شوخى كنند و خيلى زيبا بود ما هم روى اصل سادگى و اعتقادى كه به اين عزيزان داشتيم باورمان آمده بودو آيه را هم انتخاب كرده بوديم و مى خواستيم بلند آيه را بخوانيم و آيه هم اين بود:

((اذاوى الفتية الى الكهف قالوا ربنا آتنا من لدنك رحمة وهيئى لنا من امرنا رشدا)).

در واقع پذيرش لباس روحانيت كهفى است كه ما به آن تحصن مى كنيم و از اين قبيل معانى .

و داشتيم به عنوان تمرين خودمان را براى آن روز آماده مى كرديم كه آقاى حجتى فرمودند چه كار مى كنيد؟ گفتم : من دارم اين آيه را حفظ مى كنم براى وقت عمامه گذارى كه آنجا بخوانم و... پرسيدند: براى چه ؟ گفتم : آقاى چنين و چنان دستور داده اند كه آقاى حجتى و آقاى ديگر زدند به خنده من تازه فهميدم كه اين همه نقشه اى بوده براى خنده و تفريح .(491)

/ 423