كرده وآن گونه كه در مقدمه كتابش آورده، بسياري از شهرها وراهها را بهچشم ديده وبا گروههاي مختلف مردم معاشرت كرده است. در اينجا به ترتيب،آنچه را درباره شهرهاي ايران آورده به اختصار نقل ميكنيم. اينها بهترين مطالبياست كه در اين باره در اختيار داريم. آنچه آوردهايم خلاصه مطالبي است كه مَقْدِسيدر باره شهرها آورده است.
نيشابور: ايرانشهر، مركز اين سوي رودخانه ـ در برابر ماوراءالنهر ـ وقصبهنيشابور، شهر مهم ومركزي آبرومند، بزرگي زمين، فزوني دانشمندان وبزرگان،بازارهاي بزرگ، آباديهاي گرانمايه، باغهاي دلگشا است. پارچههايش درخششيدارند كه مردم عراق ومصر بدان خودآرائي ميكنند. دروازه سند وكرمان وفارسوبار انداز خوارزم وري وگرگان است.
فقيهانش از ادب بهرهمندند، هيچ روز بيمجلس مناظره نگذرد. مردمش غير از دوگروه ـ سني ومعتزلي ـ شيعه وكرّامي اند.وقتي يك فرمانروا بركنار ميشود، عياران از هر دو سو بر شهر چيره ميشوند. درنيشابور يك تپه با خاك سياه همچون مداد هست كه بدان نامهها ومانندش رامينويسند وكتابها را مهر ميكنند.
بيهق: جاده ري از آن ميگذرد. دو شهرك آباد سبزوار وخسروجرد در آن است.مردمش ادب دوستند. چندين دانشمند ونويسنده دارد. پارچه بسيار صادر ميكند.
ويژگي خراسانيان: مردمش بر مذهب سنت هستند. در نيشابور معتزليانآشكارند؛ اما تسلط ندارند. شيعه وكراميان در آنجا جاذبهاي دارند. اكثريت در اينسرزمين از آنِ حنفيان است. كراميان در هرات و غرج شار خانقاه دارند. درروستاهاي هيطل مردمي هستند كه سپيد جامگان خوانده ميشوند. ]در تفسير تاجالتراجم نيز از مبيضه ماوراءالنهر ياد شده است.[ آيين ايشان به زندقت نزديك است.در سِجِستان ميان حنيفيان وشافعيان خونها ريخته ميشود. قبر علي الرضا درطوس است ودژي براي آن ساخته شده كه خانهها وبازار دارد.
عميدالدوله فائق نيزمسجدي برايش ساخت كه در همه خراسان به از آن نيست. زبان نيشابوريان رساتروگيراتر است؛ ولي آغاز واژهها را كسره ميدهند وسين بيفائده ميافزايند چنان كهبخردستي، بگفتستي. زبان مردم بلخ شيرينترين زبانهاست؛ جز اين كه واژههايزشت بكار ميبرند.
جرجان: منطقهاي است در دشت. ترنج وزيتون وعناب دارد. نهرها پر آب،باغها فراوان، روستاهاي بزرگ وبا بركت. مركز اقليم گرگان شهرستان است.مردمش درست كارند ومردانگي دارند. بازارها ومسجدهايش زيبايند. كنار كاخامير، ميدان است. اذان را به آواز ميگويند.
خطيب ايشان حنفي است واِقامه رادوگان دوگان ميآورند. ]مانند شيعيان.
طبرستان: بارانش بسيار، زندگاني در آن دشوار، كثيف وپر پشه، بيشتر نانشان ازبرنج است، با ماهي وسير ومرغهاي آبي بسيار. آمل قصبه طبرستان است.پارچههايي در زيبايي شگفتانگيز، با بيمارستاني آباد با دو مسجد جامع كه هر يكرواقي دارد. جامع عتيق نهري ودرختهايي دارد ودر كنار بازار است.
ديلمان: منطقهاي است كوهستاني، گيلها در دشت وديلمان در كوهها زندگيميكنند.
شهرهايش كوچكند، مردم نه شايستگي دارند ونه دانش ونه دين!