وي ضمن اشعاري درباره امام علي (ع) ميگويد:
كسائي اشعار ديگري در سال 370 در ستايش علي عليهالسلام سروده است:
فهم كن گر مؤمني فضل اميرالمؤمنينفضل حيدر، شير يزدان، مرتضاي پاكدين فضل زين الاصفياء، داماد فخر انبيا كآفريدش خالق خلق آفرين از آفرين اي نواصب، گر نداني فضل سرّ ذوالجلال«آيت قربي» نگه كن وآن اصحاب اليمين گر نجات خويش خواهي در سفينه نوح شو چند باشي چون رهي تو بينواي دل رهين دامن اولاد حيدر گير واز طوفان مترس گرد كشتي گير وبنشان اين فزع اندر پسين مرتضي وآل او با ما چه كردند از جفايا چه خلعت يافتيم از معتصم يا مستعين كان همه مقتول ومسموماند ومجروح ازجهانوين همه ميمون ومنصورند اميرالفاسقين وي سوگنامهاي هم در رثاي شهيد كربلا دارد كه به گفته برخي از نويسندگان،نخستين وكهنترين سوگنامه فارسي است كه برجاي مانده است:
فرّخي سيستاني (م 429) يكي ديگر از اين شاعران است كه در روزگار خلف بناحمد صفاري در سيستان، ستايشگر يكي از دهقانان بود. زماني كه صله آن دهقانكفاف زندگيش را نداد، به سوي خراسان آمد:
وي با دستي پر، به خدمت امير ابوالمظفر چغاني رفت واز وي صله فراوانيدريافت كرد. او بعدها به خدمت سلطان محمود غزنوي درآمد كه ميبايست پس ازسال 390 هجري باشد. وي توانست از اين سلطان كه به خسّت هم شهرت داشت،ثروت فراواني به دست آورد ودر ناز ونعمت زندگي كند.
از فضل خداوندي واز دولت سلطانامروز من از دي به وامسال من از پار بيشتر اشعار فرّخي ستايش شاهان غزنوي است واز اين جهت، در ميان بيشترينشاعران، شاخص است. در عين حال، شعر او، در مقايسه با شاعران پيشين، شعريپيشرفته وپختهتر است. او بهويژه در قصيدهسرايي آن هم با زباني سادهروان،مهارتي ستودني دارد. او به سال 429 درگذشت. از وي نه هزار بيت به يادگار ماندهكه به چاپ رسيده است.
شاعر برجسته ديگر دربار غزنوي، ابوالقاسم حسن بن احمد عنصري بلخي(م431) است. شاهديم كه ادبيات فارسي تا اين زمان در خراسان وسيستانوماوراءالنهر جاي دارد. وي در دربار محمود به جايگاه والايي رسيد وثروتزيادي از راه ستايش امير محمود وساير كارگزاران دولت غزنوي به دست آورد.
عنصري شاعري عالم وآگاه بوده وبه دليل آشنائيش با انديشههاي علميوفلسفي