درخواست كمكميكردند. كما اين كه ابن مقله وزير از وشمگير خواسته بود تا بغداد را تصرف كند.به همين دليل، در سال 326، دست وزبانش را قطع كردند.
درگيري ميان بريديان خوزستان وخليفه عباسي وبجكم فرمانده ترك آنها نيزدر نابساماني اوضاع بيتأثير نبود. زماني كه راضي در سال 329 مرد، بجكم، عمالشرا فرستاد تا هرچه از دارالخلافه از فرشها واشياي گرانبها بود، نزد وي به واسطبردند. همو كاتبش را فرستاد تا خليفه بعدي را با مشورت بزرگان بغداد تعيين كنند.نتيجه، انتخاب المتقي لله ـ ابراهيم فرزند مقتدر ـ بود.
آشوب سپاهيان براي به دست آوردن پول، يكي از اقدامات رايجي بود كه امنيتبغداد را مختل كرده بود. مسكويه درباره يكي از اين شورشها ـ به عنوان مشتنمونه خروار ـ مينويسد:
در اين سال سپاهيان دست به آشوب زده، به خانه وزير رفته، يك انبار را چاپيدندكه در آن شيشههاي تراشيده، بلور، چيني وجز آن بسيار بود، به درون خانه نيزرفته ويرانگري كردند.
افزون بر آن، شهر بغداد گرفتار آشوب مذهبي شده وحنابله ـ كه به عنوان گروهيسنّي افراطي شناخته ميشدند ـ امنيت شهر را از ميان برده بودند.
در سال 327 عمادالدوله در فارس بود ومعزالدوله دراهواز. ركن الدوله كهاصفهان را از دست داده بود در شهر اصطخر به سر ميبرد. به همين دليل به سويواسط شتافت تا مانع از حمله بغداد به اهواز شود. وي نتوانست واسط را نگاه داردبه همين دليل به رامْهُرْمز بازگشت.
در سال 329، پس از كشته شدن بجكم، ابوعبدالله بريدي بغداد را تصرف كردوسرنوشت اين شهر وخليفه را در اختيار گرفت. قدرت وي در اين شهر دوامينداشت وبه سرعت ديلمياني كه با او بودند، با كورتكين ترك كنار آمده وبريدي بهواسط گريخت. در اين زمان بار ديگر ابن رائق كه پيش از آن به شام رفته بود به بغداددرآمد وسپهسالاري يا منصب اميرالامرائي را به دست آورد. اندكي بعد، باز بريديبه وزارت المتقي رسيد.
اندك اندك پاي حمدانيان نيز به بغداد باز شد. سيف الدوله به درخواست خليفهبه بغداد آمد وبريدي از شهر گريخت. اين رخدادها نشان ميدهد كه قدرت خليفهعباسي ووزيرانش سخت متزلزل بوده وبازيچه دست فرماندهان واميراني بود كههر از چندي بر اين شهر چيره ميشدند. هر كدام اينان كه به قدرت ميرسيدند،ميبايست هزينه سپاه خود را كه جمعيتي متشكل از تركان وديلمان بود، تأمينميكردند. براي اين كار مجبور به فشار آوردن بر خليفه ومردم بودند واز اينجهت، شهر بغداد، وضعيت نابسامانيداشت.
بويهيان كه اكنون قدرت كافي به دست آورده وركن الدوله نيز در سال 330 موفقبه تصرف ري شده بود، ناظر اوضاع نابسامان بغداد بودند. آنها نيز علاقمند بودند تااين شهر هزار ويكشب را در تصرف خود داشته باشند واز آنجا بر تمامي بلاداسلامي اعمال نفوذ كنند.
هنوز زمان براي اين اقدام مناسب نبود.
معزالدوله در سال 331 موفق شد بصره را از دست بريديها خارج كند وبهتصرف خود درآورد.
اكنون وي بخشي از عراق را در تصرف خود داشت. او درسال بعد، در واسط با نيروهاي عباسيان به فرماندهي توزون ترك درگير شد؛ اما ازوي شكست خورده به شوش بازگشت.
ركن الدوله نيز در سال 333 مجبور شد تاري را به سامانيان واگذار كند.
در سال 333 توزون فرمانده ترك كه بر بغداد حكم ميراند، متقي را كور كرده ازخلافت خلع نمود ومستكفي را به جاي وي نشاند. اين نهايت خشونتي بود كه يكاميرالامراي ترك ميتوانست با خليفه عباسي داشته باشد.
در همين سال معزالدوله به واسط آمد؛ اما وقتي شنيد خليفه وتوزون به سويشميآيند،