در آمدی بر کلام جدید

علی ربانی گلپایگانی

نسخه متنی -صفحه : 113/ 21
نمايش فراداده

محورهاي ثبات و تحول در علم کلام

اينک براي آن که بتوانيم درباره نسبت ميان کلام قديم و جديد به طور روشن داوري کنيم و ببينيم تحول و تجدد در علم کلام در چه زمينه‌هايي رخ داده است، لازم است محورهاي ثبات و تجدد در علم کلام را به صورت روشن باز شناسيم.

الف) محورهاي ثبات

محورهاي ثبات در علم کلام سه چيز است:

1 . موضوع علم کلام، که عبارت است از معتقدات ديني، و بازگشت آنها به اعتقاد به وجود خداوند و صفات جمال و جلال او اعم از صفات ذاتي و فعلي، تکويني و تشريعي. با تأمل و تدبر روشن مي‌شود که همه مسائل و مباحث کلام- اعم از قديم و جديد- به مطلب فوق باز مي‌گردند. بحث درباره معجزه، وحي، ضرورت و قلمرو دين، انتظار از دين، شرور، سکولاريسم، پلوراليزم ديني، دين و سياست، دين و حقوق بشر، اسلام و حقوق زن و در حقيقت بحث درباره عالمانه و حکيمانه و خيرخواهانه بودن دستگاه تکوين و تشريع است که همگي فعل خداوند متعال است.

2 . اهداف و رسالت‌هاي علم کلام که سه قلمرو عمده دارد: يکي معرفت جويي که مربوط به خود متکلم است؛ ديگري تعليم، آموزش، ارشاد و هدايت که مربوط به افراد ديگر است و سوم تبيين، اثبات، تحکيم و دفاع که مربوط به عقايد و آموزه‌هاي ديني است.

3 . روش‌هاي کلي بحث و استدلال که همان روش‌هاي منطقي‌اند. اين روش‌ها ثابت و تغيير ناپذيرند و متکلم با توجه به اهداف و رسالت‌هاي کلامي خود، آنها را به کار مي‌گيرد. آن‌گاه که بخواهد به معرفت يقيني دست يابد، روش برهان را به کار مي‌برد، و آن گاه که در مقام اقناع و ارشاد باشد، روش خطابه را بکار مي‌گيرد و در مقابله با خصم از روش جدال احسن بهره مي‌گيرد و

ب) محورهاي تحوّل و تجدّد

در محورهاي ياد شده تحول و تجدد راه ندارد؛ يعني متکلمان در گذشته و حال و آينده با عقايد و آموزه‌هاي ديني سر و کار داشته و دارند و با بهره‌گيري از روش‌هاي منطقي رسالت‌هاي کلامي خويش را ايفا مي‌کنند، ولي ممکن است در زمان‌هاي مختلف و با توجه به شرايط مکاني و زماني گوناگون، بحث درباره برخي از عقايد ديني اولويت يا حساسيت يابد، استفاده از برخي روش‌هاي بحث و استدلال کارآيي بيشتري داشته باشد، و پاره‌اي اهداف و رسالت‌هاي کلامي از اهميت و ضرورت بيشتري برخوردار شود و در نتيجه، تغير و تجدّد نيز در ارتباط با محورهاي مزبور، به گونه‌اي قابل تصور و تحقق است؛ ولي آنچه تطور و تحول يافته است، در حقيقت، کار و کوشش متکلم است، نه موضوع علم کلام، يا اهداف و رسالت‌ها يا روش‌هاي کلّي و منطقي بحث‌هاي کلامي. با توضيح فوق، و با توجه به اين که ممکن است مبادي فلسفه يا معرفت شناختي علم کلام تحول يابد يا در سايه يک رشته تحولات اجتماعي و سياسي، و علمي، مسائل جديدي در عرصه کلام پديد آيد، مي‌توان محورهاي تجدّد در علم کلام را در موارد زير جستجو کرد:

1 . تجدّد در مسائل

مطالعه تاريخ علوم، به وضوح نشان مي‌دهد که علوم، در طول حيات خود، از نظر مسائل بسط و گسترش يافته‌اند و نيز گاهي برخي از مسائل با گذشت زمان حساسيت و اهميت خود را از دست داده است، چنانکه برخي ديگر از مسائل، پيوسته مورد توجه و اهتمام بوده‌اند، هر چند ممکن است جلوه تازه‌اي گرفته و يا از روزنه جديدي مورد بحث واقع شده باشند. علم کلام نيز از اين قاعده مستثني نبوده، براي همه موارد فوق نمونه‌هايي يافت مي‌شود.