در آمدی بر کلام جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آمدی بر کلام جدید - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

کلام، منشأ بيروني وحي را نيز انکار کرد و آن را احساس و شهودي دانست که از درون پيامبر مي‌جوشد، اما
او گمان مي‌کند که از بيرون بر او نازل مي‌شود.
از آنجا که وي در پي آن بود که آموزه‌هاي اسلامي را مطابق نظريه‌هاي علمي تفسير کند، معجزات را نيز
به عنوان رخدادهايي خارق العاده انکار کرد و کوشيد تا آنها را با توسل به قوانين طبيعي تبيين کند.
در ميان نويسندگان معاصر نيز برخي بر اين عقيده‌اند که «چون بشر جديد از تفکر فلسفي رئاليستي دست
شسته و به نسبي گرايي روي آورده است، و از طرفي کلام قديم متناسب با فضاي رئاليستي تدوين گرديده است،
در عصر جديد کارايي ندارد، و بايد کلام جديدي پايه‌گذاري شود که با نسبي گرايي حاکم بر فضاي فکري
بشر جديد هماهنگ باشد. بدين جهت، امروز به جاي کوشش براي تبيين برهاني عقايد ديني و القاي معرفت
يقيني به بشر جديد بايد از نقش و کارکرد دين در حل مشکلات روحي و رواني بشر سخن گفت. انتظار بشر جديد
از دين اين است که از انسان و جهان تفسير معناداري ارائه دهد تا در پرتو آن زندگي تازه‌اي براي او
امکان‌پذير باشد.»

اين گونه نگرش‌ها به کلام جديد، نگرش‌هايي افراطي و از سويي، نسبت به تحولات جديد منفعلانه و
مرعوبانه است و نتيجه آن چيزي جز انکار اصول و مباني مسلم اسلامي نخواهد بود که با انکار آنها مقصودر
که صاحبان اين ديدگاه‌ها داشته‌اند نيز برآورده نخواهد شد. دين و ايماني که بر شالوده يقين بنا
نشود هرگز نخواهد توانست از انسان و جهان تصويري ارائه دهد که در پرتو آن مشکلات روحي و رواني بشر
کاهش يابد يا مرتفع گردد. چنين دين و ايماني، صرفاً کاريکاتوري از دين خواهد بود. اگر چنين تجربه‌اي
مي‌توانست موفق باشد دنياي غرب که اينک از بحران معنويت رنج مي‌برد، به چنين توفيقي دست يافته بود.

بسيار جاي شگفتي است که مقلدان ساده انديش غرب، در پي تکرار آن تجربه‌هاي شکست خورده‌اند و آن را با
شعارهاي زيباي نوگرايي، آزاد انديشي و مانند آن ترويج مي‌کنند.

آري، کلام جديد لازم است، ولي معناي آن اين نيست که از ميراث گرانبهاي کلام قديم به کلي دست برداريم،
و تفکر منطقي و يقين گرايي فلسفي و کلامي را تخطئه کنيم و مقلدانه و منفعلانه در مقابل هر پديده
جديدي که به نام فلسفه يا علم يا سياست عرضه مي‌شود، تسليم شويم.

روش درست در برابر تحولات جديد نه تخطئه و تفکير است چنان که تحجر گرايان چنين کرده‌اند و نه پذيرش
بي‌چون و چراي آنها و تفسير دين و عقايد ديني بر اساس آنها، چنان که تجدد گرايان افراطي عمل
نموده‌اند؛ بلکه روش صحيح همان است که متفکراني چون استاد مطهري برگزيده‌اند؛ يعني روش اعتدال، که
هم معرفت يقيني در فلسفه و کلام را ارج مي‌نهد، و به اصول و مباني مسلم اسلامي پايبند است، و هم
تحولات جديد در عرصه فرهنگ و اجتماع را جدي مي‌گيرد و در حل بحران‌ها و چالش‌هاي ديني و فرهنگي
مي‌کوشد.

استاد مطهري نخستين فردي است که در ايران از ضرورت کلام جديد سخن

گفته است، به اعتقاد وي «چون در عصر ما شبهاتي پيدا شده که در قديم نبوده است، و نيز تاييدهايي براي
عقايد ديني پديد آمده است که محصول پيشرفت‌هاي علوم جديد است، ما به تاسيس کلام جديدي نياز داريم.»
از تأمل در آثار کلامي استاد مطهري درمي‌يابيم که روش مناسب براي ايفاي رسالت کلامي در جهان معاصر
اين است که:

1 . متکلم، مخاطبان خود را به خوبي بشناسد و با نسل جديد که از رشد علمي و فکري برخوردار است با روشي
عالمانه و منتقدانه برخورد کند؛

2 . شبهات جديد را با اسباب و زمينه‌هاي فلسفي، معرفت شناختي و علمي آنها بشناسد؛

3 . با دلايلي که از علوم جديد براي اثبات و يا تاييد آموزه‌هاي ديني به دست مي‌آيد، آشنا گردد و از
آنها بهره‌گيري نمايد.

/ 113