تجربه دين و وحي و نبوت - در آمدی بر کلام جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آمدی بر کلام جدید - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقتضاي نظام فطري و نيز تجربه تاريخي انسان در مورد احساس‌هاي مشابه آن، سازگار نيست.»
تبيين دقيق‌تر استدلال ياد شده اين است که بگوييم تجربه ديني يک احساس واقعي در انسان ديندار است و
احساس واقعي، از آن جهت که از امور ذات الاضافه است، بدون تحقق داشتن متعلق احساس، ممکن نيست. چنان
که علم واقعي، معلوم واقعي مي‌خواهد، محبت واقعي، محبوب واقعي مي‌خواهد. احساس وابستگي مطلق نيز
به وجود واقعيتي وابسته است که در خور چنين احساسي

باشد؛ يعني از وجودي غير متناهي برخوردار باشد تا احساس وابستگي به آن مطلق باشد. اين تصوير از تجربه
ديني يعني دلالت بر واقعيت داشتن متعلق آن، نظير تقريري است که برخي متفکران اسلامي از برهان فطرت
ارائه کرده‌اند.

تجربه دين و وحي و نبوت

برخي، وحي در باب نبوت و شريعت را به تجربه ديني تفسير کرده‌اند، بر اساس اين تفسير، وحي از بيرون
وجود پيامبر بر او القا نمي‌شود، بلکه از درون شخصيت او مي‌جوشد و مي‌تراود، روح پيامبر در سطحي
بسيار عالي وجود خداوند را تجربه و شهود مي‌کند. در اين مرحله چيزي از بيرون بر او وحي نمي‌شود بلکه
شخصيت روحي او از چنان اقتدار و کمال علمي برخوردار مي‌گردد که تعاليم و آموزه‌هاي ديني از درون او
نشات مي‌گيرد. سيد احمد خان هندي در اين باره گفته است: «دل پيامبر آيينه‌اي است که اشراقات الهي را
باز مي‌تاباند. دل اوست که پيامش را به خدا مي‌برد و سپس با پيام الهي باز مي‌گردد. او موجودي است که
کلام الهي از او صادر مي‌شود؛ وحي از دل او مانند چشمه‌اي مي‌جوشد و سپس به سوي او روان مي‌شود؛
همه تجارب روحاني او، دستاورد طبيعت انساني اوست»
يکي از معاصران نيز اين نظريه را برگزيده و گفته است: «پيامبر (ص) که همه سرمايه‌اش شخصيتش بود، اين
شخصيت، محل و موجد و قابل و فاعل تجارب ديني و وحيي بود و بسطي که در شخصيت او مي‌افتاد به بسط در
تجربه و بالعکس منتهي مي‌شد و لذا وحي تابع او بود، نه او تابع وحي».
و در جايي ديگر گفته است: «مقوم شخصيت و نبوت انبياء و تنها سرمايه آنها همان وحي يا به اصطلاح امروز
«تجربه ديني» است. در اين تجربه پيامبر چنيني مي‌بيند که گويي کسي نزد

او مي‌آيد و در گوش و دل او پيام‌ها و فرمان‌هايي را مي‌خواند و او را مکلف و موظف به ابلاغ آن
مي‌کند».

نقد

در اين که پيامبران الهي داراي عالي‌ترين تجربه‌هاي ديني و عرفاني بوده‌اند، ترديدي نيست. بدون شک
آنان به مقتضاي تعالي شخصيت روحاني و معنوي‌شان از عالي‌ترين تجربه و شهود عرفاني نسبت به خداوند
برخوردار بودند. در اين مطلب نيز که آنان به هنگام نزول وحي، ارتباطي روحاني و عميق با مبدا وحي
داشتند، سخني نيست. سخن در اين است که حقيقت وحي را نمي‌توان عين تجربه‌هاي روحاني و عرفاني
پيامبران الهي دانست؛ زيرا وحي، آن گونه که از آيات قرآن و روايات به دست مي‌آيد، مجموعه‌اي از
تعاليم و احکام ديني بوده است که از بيرون وجود پيامبران، يعني ا جانب خداوند بر قلب آنان القاء شده
است. در مواردي اين القاء بدون واسطه بوده است و در مواردي نيز به واسطه فرشته مخصوص و مامور ابلاغ
وحي يعني جبرئيل امين بوده است، چنان که درباره نزول وحي بر پيامبر گرامي (ص) اسلام فرموده است:

1 . «و ما ينطق عن الهوي
ان هو الا وحي يوحي
علمه شديد القوي»؛391 پيامبر به ميل خود سخن نمي‌گويد، سخن او جز وحيي که موجوي نيرومند به او تعليم
داده است، نيست».

2 . «انه لقول رسول کريم ذي قوه عند ذي العرش مکين مطاع ثم امين، و ما صاحبکم بمجنون»؛392 قرآن سخن

/ 113