واقع‌نمايي تجربه ديني - در آمدی بر کلام جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آمدی بر کلام جدید - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقيقت غايي و الوهي را بدون هيچ گونه واسطه‌اي شهود کند و تجربه‌ ديني با واسطه آن است که حقيقت
الوهي را به واسطه چيزي محسوس مشاهده کند؛ مانند اين که کسي از طريق مشاهده تمثال شخصي مقدس يا منظره
غروب خورشيد، يا شعله آتش و مانند آن، حقيقت الوهي را مشاهده کند؛ نظير آن چه براي حضرت موسي (ع) در
راه بازگشت از مدين رخ داد.

4 . تجربه ديني مي‌تواند آفاقي و يا انفسي باشد. تجربه‌هاي آفاقي از طريق مشاهده پديده‌هاي بيروني و
آفاقي حاصل مي‌شود و تجربه‌هاي انفسي از طريق پديده‌ها و تحولات دروني تحقق مي‌يابد. عارف آفاقي
که حواس جسماني‌اش را به کارمي‌گيرد، اعيان خارجي مانند دريا، آسمان، درخت‌ها و را با نگرش
عارفانه مي‌نگرد و حقيقت الوهي را در آنها متجلي مي‌يابد و عارف درون‌نگر با خاموشي ساختگي حواس
ظاهر و با روي گرداندن از تصورات ذهني، به درون خويش مي‌نگرد و حقيقت الوهي را در عمق جان و درون خود
تجربه مي‌کند.

واقع‌نمايي تجربه ديني

احساس‌هاي روحي و رواني دو گونه‌اند: برخي موهوم و پنداري‌اند و برخي ديگر واقعي و حقيقي. با توجه
به اين دوگانگي، اين پرسش مطرح مي‌شود که آيا احساس‌هايي که تجربه ديني ناميده مي‌شوند، جزء دسته
اول‌اند يا دسته دوم؟ يا اين که برخي از آنها پنداري و برخي ديگر واقعي‌اند؟ والتراستيس384 (1886- 1967)
در اين باره چنين گفته است:
«آيا تجربه قديس (تجربه ديني و عرفاني) متضمن نگرش خاصي به ماهيت عالم است يا نه؟ ظاهراً دو نگرش ممکن
وجود دارد. مي‌توان قايل بود که تجربه عارف، تجربه‌اي است که فقط در ذهن خود عارف است و متضمن چيزي
در باب ماهيت جهان خارج از او نيست. اين حالت را مي‌تواند نگرش «ذهني گرايانه» به عرفان ناميد. نگرش
ممکن ديگر اين است که تجربه عرفاني متضمن اين است که موجودي در عالم خارج واقعيت دارد، موجودي که
آفريدگار عالم است. اين نگرشي است که بيش‌تر اديان و عرفا اتخاذ کرده‌اند و مي‌توان آن را نگرش
«عيني‌گرايانه» ناميد».
در نگرش واقع‌نما بودن تجربه ديني مي‌توان گفت: تجربه ديني- چنان که گذشت – نوعي احساس است؛ احساس
وابستگي مطلق به حقيقت غايي يا الوهي. اين احساس در وجود انسان‌هاي بي‌شماري يافت مي‌شود. اين
احساس را در انسان‌هاي مختلف که از نظر شرايط جغرافيايي، اجتماعي و فرهنگي تفاوت‌هاي بسياري
دارند، نمي‌توان امري پنداري و موهوم ناميد، همان گونه که احساس‌هاي عمومي ديگر ارزش عيني دارند و
واقع‌نما مي‌باشند، احساس ديني (تجربه ديني) نيز چنين است، حتي کساني چون فرويد که دين را به عنوان
آرزوي وهمي انسان براي داشتن پدري آسماني و مقتدر، تحليل مي‌کرد، منکر اين واقعيت نبود که

انسان‌ها واجد چيزي هستند که تجربه ديني ناميده مي‌شود. به عبارت ديگر، فرويد احساس عجز و ناتواني
و نياز به پشتوانه‌اي نيرومند را در انسان انکار نمي‌کند؛ بلکه اين مطلب که مصداق آن واقعيتي جدا
از انسان و برتر از او باشد را منکر است. در اين جا عليه تحليل او اين استدلال مي‌شود که چرا وي
احساس‌هاي ديگر انسان مانند احساس تشنگي و گرسنگي (احساس نياز به آب و غذا) را پنداري نمي‌داند، ولي
احساس به تکيه‌گاهي برتر را پنداري مي‌داند؟
«اگر انسان‌ها- چه خداپرستان و چه منکران وجود خدا- احساس نياز و وابستگي به امري متعالي را دارند،
نظم و ناموس طبيعي اقتضا مي‌کند که امر متعالي در خارج موجود باشد، همان گونه که احساس نياز
انسان‌ها به آب مستلزم آن است که آب در خارج وجود داشته باشد. درخواست از بشر به اين که باور داشته
باشد، بدون اين که آبي در خارج باشد احساس تشنگي وجود دارد و بدون اين که معشوقي وجود داشته باشد،
نياز به عشق هست، با درک و انتظار فطري انسان، سازگاري ندارد. احتمال اين که همه انسان‌ها در احساس
نياز به متعالي شدن و احساس وابستگي مطلق دچار فريب‌ شده‌اند، اگرچه به تناقض نمي‌انجامد، ولي يا

/ 113