کتاب و سنت است. اين نقش عقل مربوط به مستقلات و غير مستقلات عقليه است.3 . مفتاح بودن عقل نسبت به شريعت، به اسرار و ملاکهاي احکام شرعي مربوط ميشود. عقل در اين باره از
درک تفصيلي و مشخص اسرار و ملاکهاي احکام شرعي ناتوان است. آن چه در توان عقل است درک عدم مخالفت
احکام شرعي با اصول کلي عقل است. معرفت تفصيلي عقل در اين باره تنها با راهنمايي پيشوايان معصوم (ع) و
بهرهگيري از سخنان آنان امکانپذير است.
ديدگاههاي نادرست
تا اينجا با ديدگاه درست درباره نقش عقل در معرفت ديني آشنا شديم. از مطالب پيشين ميتوان بهنادرستي ديدگاههاي ديگري که در اين باره مطرح شده است، پي برد. اين ديدگاهها عبارتند از:
1 . ديدگاه منکران وحي؛ آنان کسانياند که هستي را مساوي با عالم ماده و طبيعت ميدانند. دهريها و
ماترياليستها طرفداران اين ديدگاه هستند. براهين عقلي بر وجود عالم ماوراي طبيعت نادرستي اين
ديدگاه را آشکار ميسازد.2 . ديدگاه کساني که اگر چه عالم ماوراي طبيعت را انکار نميکنند ولي وحي و نبوت را انکار کردهاند.براهمه در قديم و دئيستها275 در عصر جديد طرفدار اين
ديدگاه ميباشند. براهين عقلي بر ضرورت نبوت و وحي، نادرستي اين ديدگاه را اثبات مينمايد.3 . ديدگاه کساني که وحي را قبول دارند اما آن را به شهود عرفاني و تجربه ديني تفسير ميکنند. بر اساس
اين تفسير از وحي، معارف و احکام وحياني انکار ميشود. دليل نادرستي ديدگاه پيشين، نادرستي اين
ديدگاه را نيز اثبات ميکند. علاوه بر اين که تفسير ياد شده با آيات و روايات اسلامي درباره وحي
ناسازگار است.4 . ديدگاه کساني که وحي لفظي را قبول دارند ولي مفاد و مدلول آن را صرفا بر اساس يافتههاي عقلي و
علمي تفسير ميکنند. بر اساس اين ديدگاه متون وحياني را بايد مطابق يافتهها و دادههاي عقلي و
علمي تفسير کرد. نادرستي اين ديدگاه بدان جهت است که در اين صورت وحي هيچ گونه نقش معرفت بخشي و
هدايتگري نخواهد داشت و لغو و بياثر خواهد شد و هر گاه عقل و دانش بشر براي هدايت او در حوزه بايدها
و نبايدهاي عقيدتي، اخلاقي و رفتاري کافي بود، به وحي و نبوت نيازي نبود. بنابراين، دلايل ضرورت وحي
و شريعت نادرستي اين ديدگاه را نيز اثبات ميکند.5 . ديدگاه کساني که حجيت عقل را تنها در مرحله قبل از اثبات وحي و نبوت ميپذيرند و پس از آن براي عقل
حجيت و اعتباري قائل نيستند. ظاهرگرايان از شيعه و اهل سنت طرفداران اين ديدگاه ميباشند. دلايلي که
بر نقش معرفت بخشي و حجيت عقل در فهم و استنباط احکام شرعي و معارف ديني بيان گرديد، نادرستي اين
ديدگاه را آشکار ميسازد.
فصل هفتم
دين و عقلانيت جديد
عقلانيت277 بيانگر ويژگي عقلاني بودن يک واقعيت و به معناي معقول و منطقي بودن يک چيز است.راسيوناليسم278 که با عقلانيت هم ريشه است به معناي اصالت عقل يا خردگرايي است. عقلانيت جديد از عصر رنسانس آغاز گرديده است. رنسانس279 به دورهاي از تاريخ غرب گفته ميشود که قرنهاي چهاردهم،
پانزدهم و شانزدهم را در برميگيرد. در اين دوره تمايل به نوگرايي در فرهنگ و ادبيات و هنر پديد
آمده بود. اين حرکت جديد ادبي و هنري به ادبيات و هنر عصر باستان چشم دوخته بود.280 رنسانس، مبارزه با