قويتر و اصيلتر است».181 پيش از اين، ديدگاه ويليام جيمز را نيز در اين باره يادآورد شديم.
دورکيم و منشا دين
دورکيم،182 يکي از برجسته ترين جامعه شناساني است که رشته جامعهشناسي دين را تکميل کرده و رسميتبخشيده است. مهمترين سهم وي در اين باره عبارت است از تحليل نقش دين در تکوين «وجدان اجتماعي»؛
يعني نقشي که دين در وجدان و آگاهي اخلاقي جامعه ايفا ميکند. دو کتاب «قوانين روش جامعه شناختي» و
«صورتهاي ابتدايي حيات ديني» از مهمترين آثار دورکيم به شمار ميروند که در برگيرنده آراي وي در
زمينه جامعه شناسي به صورت عام و جامعه شناسي دين به طور خاص ميباشند.دورکيم با نظريه کساني که دين را يک پديده ساختگي و موهوم ميانگاشتند به معارضه برخاست و گفت: اگر
دين يک خطا و توهم محض بوده است، چرا در طول تاريخ دوام آورده است. به اعتقاد وي آموزه هاي ديني که به
نظر شگفتانگيز ميآيند، ماهيت نمادين دارند و بايد به ماوراي اين نمادها دست يافت. وي بر آن بود که
توتم پرستي ابتداييترين شکل دين بوده است و با تحليل جامعه شناسانه آن ميتوان به گوهر و حقيقت
دين که در همه اديان وجود دارد، دست يافت. توتم
براي گروه اجتماعي الگوي موجودي مقدس است و معياري است براي جداسازي امر مقدس از امر غير مقدس که به
اعتقاد دورکيم گوهر و ذات دين را تشکيل ميدهد.دورکيم، اگرچه بر واقعي بودن دين تاکيد ورزيده و نظريه وهمي بودن دين را مردود دانسته است، اما
واقعيت دين را به واقيعت جامعه بازگردانده و جامعه را منشا و خاستگاه دين دانسته است. به اعتقاد وي
آن قدرت برتري که افراد را به خضوع و ستايش برميانگيزد و وحدت و انسجام ديني آنان را تامين ميکند،
چيزي جز جامعه نيست و توتم و اشياي طبيعي و فراطبيعي که در جوامع و اقوام مختلف پرستش شده و ميشوند،
جنبه نمادين دارند، آنها نمادهاي اقتدار و هويت برتر جامعهاند. دورکيم از طرفداران اصالت جامعه
است، يعني اين که جامعه از هويت مستقلي برخوردار است و افراد در تشکل اجتماعي هيچ گونه هويت مستقلي
ندارند. تفسير جامعه شناختي او از ماهيت و منشا دين از اين ديدگاه سرچشمه گرفته است.
نقد
نظريه دورکيم درباره دين تا آنجا که به تاکيد وي بر واقعي بودن دين و ردّ نظريههاي پندارگرايانه درتفسير دين مربوط ميشود درخور توجه و تاکيد است. چنان که تاکيد وي بر نقش «تاثير سازنده دين در ايجاد
همبستگي و تقويت وجدان اجتماعي» نيز جالب توجه است، ولي از اين نظر که ماهيت و منشا دين را در واقعيت
جامعه جستجو کرده است قابل تامل و مناقشه است. در مجموع نقدهاي زير بر نظريه دورکيم وارد است:
1 . روش بحث وي که با مطالعه و تحقيق درباره آيين توتم پرستي در يکي از قبايل بدوي استراليا، خواسته
است حقيقت و گوهر دين را که در همه اديان مشترک است، به دست آورد، ارزش و اعتبارعلمي ندارد؛ زيرا
مقتضاي روش علمي اين است که اديان مختلف مورد مطالعه و بررسي قرار گيرند تا بتوان به عنصر مشترک آنها
دست يافت. چگونه ميتوان با مطالعه دين ابتدايي، در يکي از قبايل بدوي حقيقت دين در اديان بزرگ را به
دست آورد؟ حتي جوامع بدوي نيز از نظر ساختار اجتماعي
يکسان نبودهاند و در برخي از آنها توتم پرستي وجود ندارد.
حاصل بحث آن که نه توتم پرستي در همه قبايل بدوي عموميت دارد و نه توتم پرستي در همه قبايل احکام و
ويژگيهاي مشترکي دارد و نه ويژگيهاي توتم پرستي بر همه اديان جهان قابل انطباق است.2 . مبناي جامعه شناختي دورکيم، يعني اصالت اجتماع نيز قابل مناقشه است؛ زيرا اگر چه ترکيب جامعه از