د) تفکيک و جداانگاري - در آمدی بر کلام جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آمدی بر کلام جدید - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دوگانگي ميان آن دو، موضوع ناسازگاري ميان علم و دين را منتفي سازند. يکي از کوشش‌هاي موثر که علم و
دين را در برداشت يگانه‌اي از حقيقت کنار يکديگر نشانده، فلسفه پويش361 وايتهد362 (1861- 1947) فيلسوف و
رياضي‌دان انگليسي است. وي متافيزيک را به مطالعه عام‌ترين خصايص امور تعريف کرده است. نظام
متافيزيکي او از چنان مقولات و مفاهيم عام و شاملي تشکيل مي‌گردد که علم و دين را در خود جاي مي‌دهد.

از سوي ديگر، او خاستگاه دين و علم را دو گونه تجربه مي‌داند، يکي تجربه ديني و ديگري تجربه طبيعي و
علمي. کار متافيزيک اين است که داده‌هاي اين دو نوع تجربه را تبيين و تحليل نمايد. عقايد ديني
کوشش‌هايي است در جهت تنظيم و تنسيق آنچه از طريق تجربه ديني دريافت مي‌شود. چنان که نظريه‌هاي
علمي نيز کوشش‌هايي هستند در جهت تنظيم و تنسيق حقايقي که از طريق ادراک حسي به دست مي‌‌آيند.
روشن‌ترين نقد نظريه فوق اين است که حقيقت وحي را به تجربه ديني فرو کاسته است و آموزه‌ها و عقايد
ديني را تنسيق بشري تجربه‌هاي ديني دانسته است. اين تفسير از وحي با ديدگاه رايج در مسيحيت کاتوليک
و نيز نظريه مورد اجتماع

مفسران و متکلمان و فيقهان اسلامي سازگاري ندارد. آيات و روايات اسلامي در اين که آموزه‌ها و احکام
ديني از جانب خداوند بر قلب پيامبر (ص) نازل شده است صراحت دارند و قابل تاويل نيستند. نظريه وايتهد
به نظريه تجدد طلبان و تاويل گرايان افراطي باز مي‌گردد. مي‌توان گفت، آنچه او ارائه کرده است،
تصوير جديدي از تاويل گرايي افراطي است.

نظريه ديگري که در جهت يگانه‌سازي علم و دين ارائه شده است، به جاي آن که به دين جامه عمل بپوشاند،
جامه دين را بر تن علم نيز مي‌پوشاند و همه شاخه‌هاي علوم عقلي و تجربي را به عنوان زير مجموعه علوم
ديني تلقي مي‌کند. دليلي که بر اين نظريه اقامه شده اين است که در ديني بودن يک شاخه معرفتي دو چيز
لازم است، يکي اين که در کتاب و سنت اصول و کلياتي درباره مسائل آن علم بيان شده باشد و ديگري اين که
روش معرفتي متناسب با آن رشته علمي نيز مورد تاييد وحي (کتاب و سنت) قرار گرفته باشد. اين دو شرط در
مورد همه علوم عقلي تجربي وجود دارد؛ زيرا در کتاب و سنت درباره همه امور و مسائل، آيات و رواياتي
يافت مي‌شود، و از طرفي استفاده از حواس و تفکر و تعقل و کشف و شهود نيز مورد تاييد وحي است.

اما اين که مسائل يک علم به صورت تفصيلي در کتاب و سنت آمده باشد، شرط ديني بودن يک علم نيست، دليل
اين امر آن است که اگر چنين شرطي لازم باشد، بخش معاملات فقه هم ديني نخواهد بود؛ زيرا تفاصيل احکام
آن در کتاب و سنت نيامده است، بلکه از طريق اجتهاد روشمند ومشروع به دست آمده است. ظني بودن و
تحول‌پذيري نظريه‌هاي علمي نيز با ديني دانستن آنها منافات ندارد؛ زيرا اين دو ويژگي در
نظريه‌هاي فقهي نيز وجود دارد.

بر اساس اين نظريه سخن گفتن از بحث علم و دين معنايي نخواهد داشت؛ زيرا علم چيز جدايي از دين نخواهد
بود. علم عنوان عامي است که بر معرفت‌هايي چون زيست‌شناسي، فيزيک، شيمي، جامعه شناسي و اطلاق
مي‌شود، هر گاه اين علوم از اقسام علوم ديني باشند در کنار فقه، تفسير و کلام خواهند بود. پس آنچه ما
با آن سرو کار داريم يکي دين (کتاب و سنت) است و ديگري علوم ديني. بنابراين، موضوع «علم و دين» به
«علوم ديني و دين» مبدل خواهد شد. اما اين تبدل موضوع، مشکل تعارض علم و دين را حل نخواهد کرد؛ زيرا
در هر صورت ميان پاره‌اي از نظريه‌هاي علمي با ظواهر کتاب و سنت و نيز با نظريه‌هاي فقهي يا کلامي
ناسازگاري رخ مي‌دهد، به صرف اين که بر نظريه‌هاي علمي برچسب ديني بزنيم، ناسازگاري مزبور برطرف
نخواهد شد.

د) تفکيک و جداانگاري

عده‌اي از فيلسوفان و متکلمان راه حل تعارض علم و دين را در تفکيک و جداسازي تمام عيار آن دو از
يکديگر دانسته‌اند. بر اين اساس هيچ يک از علم و دين نه معارض ديگري خواهد بود و نه مويد ديگري؛ زيرا

/ 113