براي او ايجاد کرده که ميتواند در پرتو علم و فناوري همه چيز را پيشبيني و مهار کند.4 . از آن جا که در عرصه علم و فناوري تحول و تطور حکومت ميکند و هر روز ابزارها و فنون جديدي عرضه
ميشود و با توجه به اين که بشر جديد همه هوش و توان خود را به اين جهت سوق داده و از متافيزيک جدا شده
است، زندگي او دچار نسبيت گرايي و شکاکيت معرفتي شده است و در نتيجه نوعي بحران و خلا معنوي زندگي
بشر جديد را تهديد ميکند. او براي جبران اين خلا و حل اين بحران به اشياي بدلي روي آورده و ايسمهاي
گوناگوني را جايگزين ايمان به متافيزيک و عالم غيب کرده است، اما اين چاره انديشي کامياب نبوده
است.
دين و عقلانيت نظاممند
هر گاه عقلانيت را بر اساس انديشه و رفتار عقلاني و نظام مند تفسير کنيم دين وحياني و اصيل نه تنها باعقلانيت ناسازگاري ندارد، بلکه خود منادي عقلانيت است، زيرا دين وحياني از مبناي عقلاني برخوردار
است و به انديشه و رفتار عقلاني به معناي مزبور دعوت ميکند. در اديان وحياني، پرستش مبناي عقلاني
دارد چنان که مناسک و عبادات ديني نيز جنبه عقلاني دارند؛ يعني اهدافي را دنبال ميکنند که مورد
تأييد خرد واقع نگر است. مومنان در برابر خداوند وظيفه دارند و متناسب با اعمال و رفتار خود استحقاق
پاداش و کيفر خواهند داشت و خداوند نيز بر اساس عدل و حکمت و رحمت با مکلفان برخورد خواهد کرد.دين وحياني نظام مشخصي از آموزههاي عقيدتي و احکام عملي را ارائه ميدهد و پيروان آن امتي را
تشکيل ميدهند و دستگاه ديني مسئوليتهاي مشخص و نظام مندي را در برابر مکتب و امت بر عهده دارد.بدين ترتيب زندگي ديني از نظام عقلاني برخوردار است. بريان ويلسون292 در اين باره گفته است: «ظهور
اديان توحيدي متضمن عقلاني شدن و انتظام يافتن تصورات گوناگون از ماوراء الطبيعه بود. اين جريان که
در تاريخ يهود بسيار بارز است به نحوي پيوسته و پيگير از کثرت بيش از حد انديشهها و آراي پراکنده
جادويي و خدايان محلي کاست، روح فراگيرتري را به ارمغان آورد، درک و دريافت ديني را اخلاقي کرد و به
تدريج تصور بيخلل و يکدستي از يک خداي متعالي و جهاني را در اذهان حاکم ساخت.»
شايان ذکر است که بريان ويلسون به دين نگاهي جامعه شناسانه دارد نه نگاهي متکلمانه؛ بر اين اساس، به
مقوله حقانيت درباره اديان نظر ندارد. سخن او اين نيست که اديان توحيدي حقاند و اديان غير توحيدي
باطل، بلکه سخن او اين است که از منظر جامعه شناختي اديان توحيدي از عنصر نظم و انضباط عقلاني
برخوردارند. جامعه شناسان اديان را به عقلاني و غير عقلاني تقسيم ميکنند؛ از نظر آنان اديان
ابتدايي، مانند آنيميسم294 و توتميسم295 و نيز آيينهاي جادوگرايانه، مثالهاي بارز اديان غير
عقلانياند، و اديان توحيدي، نمونههاي آشکار اديان عقلاني ميباشند. ماکس وبر296 در اين باره گفته
است:
«بر خلاف جادوگر که شناخت او تجربي است و وسايلي که به کار ميبرد غير عقلاني است، آموزش و پرورش
عالم روحاني مبتني بر دانش عقلاني و بر پايه يک نظام عقلاني تفکر ديني و آيين اخلاقي مربوط به آن است.عالم روحاني خدمتگزار يک آيين است که از اجتماع
اشخاص معين و هنجارهاي ويژه تشکيل شده است و آنان را در مواقع معين و در مکانهاي مخصوص گرد هم مي
آورد. در اديان بدون کيش که در توليت جادوگر ميباشند، شاهد يک کمبود اساسي هستيم؛ هنوز تصورات
مابعدالطبيعي و اخلاق ديني مخصوص، نظام يافته نيستند و به طور کلي هر جا که هيئت روحاني سازمان
يافتهاي وجود ندارد، از نظام يافتگي زندگي ديني هم اثري نيست.»
عقلانيت به معناي مزبور در آيين اسلام تجلي نمايان و ويژهاي دارد. از ديدگاه اسلام در عين اين هک
همه افراد جامعه نسبت به مسائل عمومي و سرنوشت کلي جامعه مسئوليت دارند، هر فرد و گروهي متناسب با