ميشود. اين پاسخها به صورت شعائري نمايان ميشود که افراد اجتماع را گرد هم ميآورد و به صورت يک
دستگاه نهادي از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود و تداوم مييابد.
تعريفهاي جامعه شناختي دين- همچون تعريفهاي روان شناختي- فاقد جامعيتاند، و بيش از هر چيز بر
نقش و کارکرد اجتماعي دين تاکيد ورزيدهاند. منشا اين يک بعد نگري، اين است که آنان دين را صرفاً از
منظر رشته تخصصي خود مورد مطالعه قرار دادهاند.از تامل در مطالب پيشين به دست آمد که تعريفهايي که دين پژوهان غربي از دين ارائه کردهاند،
غالباً يک بعدياند هيچ يک از آنها ابعاد مختلف دين را در برندارند. آري برخي از دين پژوهان غربي
کوشيدهاند از دين تعريفي ارائه دهند که از يک سو ابعاد مختلف دين را شامل شود و از سوي ديگر بر
اديان مختلف- اعم از ابتدايي و پيشرفته، وحياني و غير وحياني- منطبق گردد. تعريف زير از اين دسته است:
«دين متشکل از مجموعهاي از اعتقادات، اعمال، احساسات فردي و جمعي است که حول فهم حقيقت غايي سامان
يافته است. اين حقيقت را ميتوان بر حسب تفاوت اديان با يکديگر، واحد يا متکثر، متشخص يا نامتشخص،
الوهي يا غير الوهي و نظاير آن تلقي کرد.»
تعريفهايي از دين شناسان مسلمان
دين شناسان مسلمان، غالباً از منظر درون ديني به تعريف دين پرداختهاند، بر خلاف دين شناسان غربيکه غالباً با نگاهي برون ديني دين را تعريف کردهاند. بدين جهت، پراکندگي و گوناگونياي که در آثار
دينپژوهان غربي در تعريف دين ديده ميشود، در آثار دينپژوهان مسلمان يافت نميشود.تعريفهاي متفکران مسلمان از دين را ميتوان به چهار دسته تقسيم کرد:
1- تعريفهاي اعم که هرگونه مکتب و آييني را- هر چند الحادي يا اومانيستي باشد- شامل ميشود؛
2- تعريفهاي عام که غير از مکاتب الحادي و اومانيستي، همه گونههاي دين که در عرف دين شناسان
شناخته شده است، اعم از اديان ابتدايي و پيشرفته، توحيدي و غير توحيدي، شامل ميشود؛
3- تعريفهاي خاص که تنها بر دينهاي آسماني و وحياني منطبق ميگردد؛
4- تعريفهاي اخص که فقط دين اسلام را شامل ميشود.اينک نمونههايي از تعريفهاي ياد شده را اجمالا بررسي ميکنيم:
الف) تعريف اعم دين
1 . دين عبارت است از مجموع اعتقادات درباره حقيقت انسان و جهان و مقررات متناسب با آن که در مسيرزندگي مورد عمل قرار ميگيرد.اين تعريف از علامه طباطبايي در کتاب «شيعه در اسلام»140 است. وي در کتاب «قرآن در اسلام» نيز همين
تعريف گسترده از دين را بيان کرده است و مينويسد: «در عرف قرآن نيز به راه و رسم زندگي اطلاق ميشود
و مومن و کافر و حتي کساني که اصلا به آفريدگار جهان معتقد نيستند، بيدين نيستند؛ زيرا زندگي انسان
بدون داشتن راه و رسمي- خواه
بشري باشد يا الهي- صورت نميگيرد.»
علامه در «تفسير الميزان» نيز دين را به طريقه زندگي و راهي که انسان براي رسيدن به سعادت خود در
زندگي آن را برميگزيند و ميپيمايد، تعريف کرده است.
2 . دين عبارت است از مجموع عقايد، اخلاق، قوانين و مقرراتي که براي اداره امور جامعه انساني و پرورش
انسانها باشد. 143گواه بر اعم بودن اين تعريف آن است که در ادامه، دين به دو گونه حق و باطل تقسيم شده
است.3 . مراد از دين، مکتبي است که از مجموعه عقايد، اخلاق، قوانين و مقررات اجرايي تشکيل شده است و هدف آن