فصل نهم علم و دين - در آمدی بر کلام جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آمدی بر کلام جدید - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نخواهند يافت؛ زيرا هرگز متناهي نخواهد توانست نسبت به نامتناهي به معرفت نامحدود نايل گردد.

يادسپاري لازم
عقل گرايي اعتدالي را نبايد با عقل گرايي انتقادي که برخي از فيلسوفان دين غربي مطرح کرده‌اند
يکسان انگاشت؛ زيرا عقل‌گرايي انتقادي به يقين کامل در حوزه ايمان ديني اعتقاد ندارد، و هر گونه
معرفتي که از طريق استدلال عقلي به دست مي‌آيد را قابل مناقشه و تامل مي‌داند. چنان که در تعريف آن
گفته شده است:
«تعريف عقل‌گرايي انتقادي اين است که نظام‌هاي اعتقادات ديني را مي‌توان و مي‌بايد عقلاً مورد
نقد و ارزيابي قرار داد، اگر چه اثبات قاطع چنين نظام‌هايي امکان‌پذيرنيست.»
قائلان به عقل‌گرايي انتقادي به هيچ وجه اطمينان ندارند که حتي اگر درست عمل کنند، بتوانند صحت يک
راي‌ خاص و کذب ساير آرا را قاطعانه اثبات کنند. بنابراين، هرگز نمي‌توانند قاطعانه حکم کنند که
بحث درباره حقيقت و اعتبار اعتقادات ديني‌‌شان به نتيجه نهايي خود رسيده است.
اما عقل‌گرايي اعتدالي بر آن است که اصول و شالوده‌هاي عقايد ديني را مي‌توان با برهان عقلي اثبات
کرد و به يقين دست يافت، به گونه‌اي که هر گونه شک و ترديدي زايل شود. اما اين که آيا برهان ارائه شده
را همه انسان‌ها مي‌پذيرند يا نه؟ سخن ديگر است، عدم پذيرش يک عقيده از سوي ديگران، دليل منطقي بر
نارسايي استدلال ارائه شده بر آن نخواهد بود، چنان که سوفسطائيان حتي در اصل واقعيت عيني ترديد
کرده‌اند. بدون شک ترديد آنان ديدگاه اصالت واقعيت را خدشه‌دار نمي‌سازد. همين گونه است انکار يا
ترديد منکران ايمان در اصول و شالوده‌هاي ايماني.

فصل نهم
علم و دين

پيشينه بحث

شواهد تاريخي بيانگر اين حقيقت‌اند که علم و دين پيوسته مورد توجه بشر بوده‌اند. بشر از يک سو در
صدد کشف قوانين طبيعت و شناخت اسرار جهان برآمده و در اين راه لحظه‌اي آرام نگرفته است. از سوي ديگر،
مسئله پرستش و نيايش، فکر و روان او را به خود مشغول ساخته است. چنان که در زندگي عملي خويش نيز، براي
دست يافتن به امکاناتي بيشتر و شرايطي مطلوب‌تر، از علم و دين بهره گرفته است. بنابراين انسان
پيوسته مرکز و محور تلاقي علم و دين بود است و اين واقعيت در تمام ادوار تاريخ بشر جريان داشته است.

مطلب ياد شده که گزارش‌ها و شواهد تاريخي، آن را تاييد مي‌کند از نگاه کلامي نيز پذيرفته است؛ زيرا
پيامبران الهي که براي هدايت بشر برگزيده شده‌اند، بشر را به پرستش، نيايش و شناخت جهان دعوت
کرده‌اند، چنان که امام علي (ع) از راهنمايي بشر و يادآوري او نسبت به مطالعه آثار قدرت الهي در جهان
طبيعت به عنوان يکي از اهداف بعثت پيامبران ياد کرده است.345 و متکلمان اسلامي تعليم

پاره‌اي از صنايع و اخلاق و سياست را از دستاوردهاي نبوت براي بشر دانسته‌اند.
آنچه گفته شد مربوط به ارائه علم و دين در متن زندگي فکري و عملي بشر بود، اما بحث درباره چگونگي
رابطه علم و دين سابقه چنداني ندارد و از مسائل جديد کلامي به شمار مي‌رود. تاريخ اين بحث به عصر
جديد و تحولاتي که در جهان غرب در حوزه علم و دين رخ داد، باز مي‌گردد. طرح نظريه خورشيد مرکزي توسط
کوپرنيک347 (1473- 1543) نخستين چالش جديد ميان علم و الهيات مسيحي به شمار مي‌رود. در پي طرح اين ديدگاه
شوراي مقدس کليساي کاتوليک رومي در سال

1616 . م نظريه کوپرنيک را مخالف کتاب مقدس که مدعي است زمين
ثابت است و خورشيد مي‌گردد، اعلان کرد. بدين ترتيب کتاب کوپرنيک به نام «دگرگوني اجرام آسماني» در
فهرست کتاب‌هاي ممنوعه قرار گرفت. در همان دوران کليسا به گاليله348 (1564- 1642) دستور داد تا نظريه
کوپرنيک را، که وي در نوشته‌ها و مباحثه‌هاي علمي خود از آن دفاع مي‌کرد، رها کند، ولي گاليله به

/ 113