وحياني است که توسط پيامبران و در قالب شريعتهاي آسماني در اختيار بشر قرار داده شده است.
جامعيت و قداست قانون
در ضرورت قانون براي زندگي اجتماعي بشر ترديدي وجود ندارد. کمال و جامعيت قانون در گرو دو چيز است:1 . با واقعيت انسان، قابليتها، اهداف و آرمانهاي متعالي او هماهنگ باشد؛
2 . از ويژگي ايمان آفريني و جلب اعتماد و احترام افراد برخوردار باشد؛ به گونهاي که هر فردي از روي
رضا و رغبت و اعتماد کامل آن را بپذيرد و به مسئوليتهاي قانوني خود جامه عمل بپوشاند.دو ويژگي ياد شده آن گاه تحقق خواهد يافت که قانون هم از نظر علمي و منطقي پشتوانهاي استوار و خلل
ناپذير داشته باشد و هم داراي تقدس و جنبه فوق طبيعي باشد. اين دو ويژگي جز در قانوني که جنبه آسماني
و وحياني دارد يافت نميشود. قانون آسماني، چون از جانب خداوند عليم و حکيم است هم از ويژگي اتقان و
استواري علمي و منطقي برخوردار است و هم از ويژگي تقدس. بدين جهت هم خرد منطق مدار و حکمت معيار را
قانع ميکند و هم روان قداست گرا و تعالي طلب انسان را. اين دو، جوهر و ماهيت ايمان ديني را تشکيل
ميدهند و ايمان ديني شرط لازم و بنيادين زندگي انسان بشر و تبلور و تجلي انسانيت اوست، چنان که
نيرومندترين پشتوانه و ضمانت اجرايي قانون نيز ميباشد.آنچه گذشت چکيدهاي از توضيحاتي است که استاد مطهري درباره نيازمندي بشر به نبوت و شريعت آسماني
بيان کرده است.190 در سخنان استاد مطهري نياز
انسان به دين به هر دو معناي آن تبيين شده است، يکي دين به معناي قوانين و بايدها و نبايدهاي زندگي
و ديگري دين به معناي تسليم بودن در برابر خداوند.
نياز انسان به دين در دو معناي ياد شده به اين است که عقل و دانش بشري با همه محاسن و مزايايي که دارند
و از ضرورتهاي زندگي بشر به شمار ميروند، در زمينه دستيابي بشر به مکتب و ا يدئولوژي جامع و
کامل که هم از جنبه معرفت بخشي اطمينان آور و يقين آفرين باشد و هم از جنبه قدسي و ايمان آفريني
برخوردار باشد، کافي نيستند؛ زيرا با دو گونه محدوديت کمي و کيفي همراهند؛ هم در شناخت همه جوانب
زندگي و نيازهاي اصيل بشري نارسا هستند و هم از نظر يقيني بودن قوانين و گزارهها. بدين جهت
نميتوانند پاسخگوي نياز انسان به مکتب و ايدئولوژي جامع و کامل باشند، ايدئولوياي که هم استحکام
منطقي داشته باشد و هم از ويژگي قدسي و ايمان آفريني برخوردار باشد.
دين و حيات معقول بشر
انسان داراي دو گونه زندگي طبيعي و عقلاني است، زندگي طبيعياي که با ويژگيهاي احساس، حرکت،توالد و تناسل، جلب عوامل لذت و دفع عوامل ضرر شناخته ميشود، از مختصات انسان نيست، بلکه ساير
جانداران نيز با او شريکاند. زندگي طبيعي آن گاه که در خدمت غرايز و تمايلات حيواني قرار گيرد، با
ارزشهاي انساني ناسازگار خواهد بود، اما زندگي عقلاني يا حيات معقول از ويژگيهاي انسان به شمار
ميرود.193 اين حيات معقول عبارت است از تکاپوهايي آگاهانه که شخصيت انساني آن را رهبري ميکند، تا
به صورت ابدي در
جاذبه کمال مطلق (لقاء الله) قرار گيرد. بديهي است راهيابي به چنين مقصود آرماني نيازمند
معرفتهايي گسترده درباره انسان و جهان و چگونگي سير و سلوک است که فقط با عقل و تفکر بشري به دست
نميآيد و به هدايت وحياني نيازمند است. استدلال مذکور برگرفته از مطالبي است که استاد محمد تقي
جعفري درباره دليل نيازمندي بشر به دين بيان کرده است. وي نکات زير را نيز از دلايل نياز بشر به دين