پيشينه و انگيزه - در آمدی بر کلام جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آمدی بر کلام جدید - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پي آن است که خود را استعلا بخشد و از محدوديت‌هاي خود فراتر رود؛

3 . احساس وابستگي مطلق، سرسپردگي تام، پرستش، علقه و جذبه نهايي از ديگر ويژگي‌هاي مهم تجربه ديني
به شمار آمده است.

پيشينه و انگيزه

حقيقت تجربه ديني در معناي گسترده آن، که شامل تجربه‌هاي عرفاني نيز مي‌شود، پيشينه‌اي به درازاي
تاريخ بشر دارد. به گواهي تاريخ دين و عرفان، تجربه‌هاي ديني و عرفاني پيوسته مورد توجه بشر بوده
است. تمام ادياني که يک بنيان‌گذار تاريخي داشته‌اند با يک تجربه فردي نيرومند از رابطه با حقيقت
غايي آغاز شده‌اند. اين مطلب در مورد اديان وحياني نمايان‌تر است. در دوره‌هاي بعد اين تجربه‌هاي
ديني و عرفاني مورد بحث و پژوهش برخي متفکران قرار گرفته است و در عصر جديد بحث درباره تجربه ديني با
انگيزه‌ها و رويکرد‌هاي متفاوت از اهميت ويژه‌اي برخوردار شده و در کتاب‌هاي فلسفه دين و کلام
جديد در فصل جداگانه‌اي درباره آن بحث شده است.

شلاير ماخر378 (1768- 1834) نخستين متفکر مسيحي است که نظريه تجربه ديني را به عنوان منشا و سرچشمه دين مطرح
کرد. به اعتقاد او جوهر دين نه معرفت ديني است و نه اعمال دين؛ بلکه چيزي است که در هر دو مشترک است و
آن عبارت است از احساس وابستگي مطلق يا وجود انسان و ذوق براي ابديت. بر اين اساس صفاتي که به خداوند
نسبت مي‌دهيم بيان کننده چيزي در خداوند نيستند؛ بلکه شيوه خاصي براي بيان احساس وابستگي مطلق به
او مي‌باشند.

انگيزه شلاير ماخر از طرح نظريه «تجربه ديني» دو چيز بود: يکي اين که مي‌خواست گروهي از روشنفکران
را که به هنر و نقاشي و مسائل ذوقي اهتمام داشتند، ولي از دين اظهار تنفر مي‌کردند، به دين و ديانت
دعوت کند و به آنان بفهماند که حقيقت دين نيز چيزي است که از مقوله احساس و ذوق مي‌باشد. ديگري اين که
اشکالاتي که به نام علم و عقل بر دين وارد شده است، بر حقيقت دين که از مقوله احساس روحي و رواني است
وارد نيست؛ بلکه بر جنبه‌هاي بيروني دين وارد است که حقيقت دين به آن باز نمي‌گردد.

گونه‌هاي تجربه ديني

تجربه ديني را از جهات مختلف به گونه‌هاي متفاوت تقسيم کرده‌اند:

1 . از جهت اين که تجربه‌کنندگان به اديان مختلف وابسته‌اند و تجربه‌هاي آنان از تعاليم و آداب و
مناسک خاص آن اديان تاثير مي‌پذيرد. براي مثال تجربه عارف مسيحي از حقيقت الوهي با تجربه عارف هندو
متفاوت است؛ عارف مسيحي تجربه خود را به عنوان اتحاد با خداوند تلقي مي‌کند و اتحاد به معناي يکي
شدن با خدا نيست؛ بلکه ارتباطي ويژه نظير تشبه است، اما عارف هندو تجربه خود را به عنوان يکي شدن نفس
جزئي او با نفس کلي يا برهمن تلقي مي‌نمايد. برخي تاثيرپذيري تجربه‌هاي ديني از عقايد ديني را
مربوط به حقيقت تجربه مي‌دانند و برخي آن را به تعبيرهايي که از آن تجربه مي‌شود باز مي‌گردانند.

به اعتقاد آنان حقيقت تجربه‌هاي دين يا عرفاني يکسان است.

2 . تجربه ديني از نظر شدت و ضعف و کمال و نقص به دو دسته تجربه‌هاي عادي و تجربه‌هاي عرفاني تقسيم
مي‌شوند. در تجربه‌هاي عادي، حضور حقيقت

الوهي مورد توجه و ادراک تجربه کننده است و نوعي دوگانگي ميان صاحب تجربه و حقيقت الوهي احساس
مي‌شود، ولي در تجربه‌هاي عرفاني و در سطح عالي که روح انسان به عالي‌ترين درجه کمال خود نايل شده
است، نشاني از دوگانگي يافت نمي‌شود و تجربه کننده به چيزي جز حقيقت الوهي توجه ندارد و خود را
نمي‌بيند و به تعبير «رسد آدمي به جايي که به جز خدا نبيند» در اين مرتبه، تجربه کننده حقيقت الوهي
نه به خود توجه دارد و نه به حضور خود، تنها چيزي که مورد توجه اوست حقيقت الوهي است و بس.

3 . تجربه ديني گاهي بدون واسطه است و گاهي با واسطه، تجربه ديني بي‌واسطه، آن است که تجربه کننده،

/ 113