فطرت کمال خواهي و دين گرايي بشر - در آمدی بر کلام جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آمدی بر کلام جدید - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مي‌روند و با معيارهاي حيات طبيعي و غريزي انسان قابل توجيه نيستند. از اين رو، فطريات از نوعي
قداست برخوردارند و جنبه ارزشي دارند.
فطريات انسان به دو گونه ادراکات و گرايش‌ها تقسيم مي‌شوند. ادراکات فطري تصورت و تصديقاتي هستند
که انسان آن‌ها را به صورت روشن و بديهي درک مي‌کند و به تعريف يا استدلال نياز ندارند. درک مفاهيمي
چون وجود، عدم، علت،

معلول، وجوب و امکان، و تصديق‌هايي چون، وجود موجود است، معلول به علت نياز دارد، ترجيح بال مرجح
محال است، نظم به نظم دهنده نياز دارد، کل از جزء خود بزرگ‌تر است و اجتماع نقيضين محال است،
ادراکاتي بديهي و فطري مي‌باشند. اين گونه ادراکات، سرمايه‌هاي اوليه معرفت و دانش بشري‌اند و
انکار يا ترديد در آنها بشر را به سفسطه و شکاکيت ويرانگر سوق مي‌دهد. به گفته استاد مطهري «يگانه
راه براي ارزش داشتن علم، فکر و فلسفه بشر، قبول کردن فطري بودن اصول اوليه تفکر است. با گرفتن اين
اصول براي بشر جز شک مطلق چيزي باقي نمي‌ماند»
گرايش‌هاي فطري انسان آن دسته از تمايل‌هاي بشري‌اند که او را به سوي يک سلسله حقايق متعالي و
ارزشي برمي‌انگيزاند، انسان، بر اساس اين تمايل فطري حقايق متعالي را دوست دارد و به آنها گرايش
دارد، هر چند به دليل فراهم نبودن شرايط يا وجود موانع نتواند آنها را تحقق ببخشد. روان شناسان اين
گونه تمايلات را تمايلات عالي انساني ناميده‌اند. احساس يا ميل حقيقت‌جويي، احساس يا ميل زيبايي
دوستي، احساس يا ميل اخلاقي يا خير خواهي و احساس يا ميل قدسي، برجسته‌ترين تمايلات عالي انساني به
شمار آمده‌اند.
مي‌توان گفت بازگشت همه تمايلات عالي روح انسان به يک تمايل فطري است که عبارت است از تمايل کمال
خواهي، اگر انسان جوياي حقيقت است و فضيلت و نيکي را مي‌ستايد و مي‌پسندد، و به امر مقدس و متعالي
عشق مي‌ورزد و زيبايي را دوست دارد، بدين جهت است که همه اينها مظاهر و مصاديق کمال وجودي به شمار
مي‌روند و چون انسان فطرتا کمال‌جو و کمال خواه است، آنها را مي‌پسندد و مي‌خواهد.

فطرت کمال خواهي و دين گرايي بشر

هر انساني به مقتضاي فطرت خود کمال را مي‌پسندد و مي‌ستايد و آن را جستجو مي کند. و از طرفي، به هر
مرتبه از کمال که مي‌رسد در جستجوي کمال بالاتر از آن است و کمال خواهي او نقطه پاياني ندارد. آري،
ممکن است در عمل نتواند به کمالاتي که در نظر دارد برسد، ولي دست نيافتن به کمال ايده‌‌آل غير از
تمايل فطري به سوي کمال است.

از سوي ديگر، انسان چه در قلمرو واقعيت‌هاي اجتماعي و چه در عرصه پديده‌هاي طبيعي، هر چه يافته
است، محدود و زوال پذير است، بدين جهت کمال مطلوب و ايده‌آل فطرت خود را در اين جهان محدود و زوال
پذير نيافته و نخواهد يافت. از اين رو، به جهان ماوراي طبيعت گرايش يافته است و به وجود حقيقتي
متعالي معتقد شده است. البته، انسان همواره در تصوير آن حقيقت متعالي راه صواب را نپيموده است. و به
دليل اين که دستگاه ادارکي او با موجودات مکاني و زماني انس گرفته است. چه بسا آن حقيقت متعالي را در
قالب تمثال‌ها نمادهاي طبيعي يا ويليام جيمز درباره منشا فطري گرايش انسان به سوي حقيقتي متعالي
چنين گفته است: «ما حس مي‌کنيم که در وجودمان يک عيب و نقصي هست که مايه ناآرامي ماست. نيز حس
مي‌کنيم که هر گاه با قدرتي مافوق خود ارتباط برقرار کنيم مي‌توانيم خود را از اين ناآرمي و
ناراحتي نجات دهيم. از آن جا که بشر از اين عيب و نقصي که در او هست رنج مي‌برد و آن را محکوم مي‌کند،
از لحاظ فکري کامل‌تر از اين نقصان است، و همين امر براي او کافي است که به يک حقيقت عالي‌تر متوسل
شود.»
وي، در جاي ديگري گفته است:

/ 113