نميتوان درباره خداوند هيچ چيز گفت؛ زيرا خداوند با استفاده از محمولهاي زبان ما قابل توصيف
نيست. بنابراين، ما نميتوانيم مدعي شويم که خداوند واجد آن اوصاف و ويژگيها باشد.»
3 . پيرايش زباني
نظريه پيرايش زباني بر اين باور است که اگر چه وجود و کمالات وجودي خداوند نامتناهياند و ذهن وزبان انسان به درک و بيان کنه ذات و صفات الهي راه ندارد، ولي اين امر مانع از آن نيست که از طريق
پيرايش زبان از پيرايههاي مربوط به موجودات متناهي و مادي، بتوان مفاهيم دربردارنده کمال وجودي
را به خداوند نسبت داد و آنها را محمول گزارههايي قرار داد که خداوند موضوع آنهاست. اين نظريه
مبتني بر اصول زير است:
الف) مفاهيمي از قبيل وجود، علم، قدرت، حيات، اختيار، عدالت، خير و مشترک معنوي ميباشند.ب) وجود حقيقتي داراي درجات و مراتب است. کمالات وجودي نيز چنيناند.ج) وجود خداوند مصداق کاملترين مرتبه وجود و کمالات وجودي است، و هيچ گونه نقص وجودي در ساحت ربوبي
راه ندارد.د) شناخت خداوند براي بشر ممکن و بلکه واجب است.مقتضاي اصول ياد شده- که در فلسفه و کلام اثبات شدهاند- اين است که انسان ميتواند از طريق پيرايش
زبان از کاستيهاي وجودي، مفاهيم اثباتي وکمالات وجودي را در مورد خداوند به کار برد. اين روش، او
را از فرو افتادن در دام تشبيه و
تجسيم و در غلطيدن در پرتگاه تعطيل مصون ميدارد.پيشوايان معصوم (ع) بشر درباره توصيف خداوند به صفات کمال همين روش را برگزيدهاند. «فردي از امام
جواد (ع) پرسيد: آيا ميتوان خداوند را شيء ناميد؟ امام پاسخ داد: آري، با اين کار خداوند از تعطيل و
تشبيه منزه ميگردد. 238؛ يعني اگر بر خداوند لفظ شيء اطلاق نشود تعطيل (نفي وجود خداوند) لازم خواهد
آمد، و اگر در اطلاق آن بر خداوند کاستيهاي وجودي نفي نشود، تشبيه لازم خواهد آمد. پس خداوند داراي
شيئيت متناسب با ذات خود ميباشد.امام صادق (ع) – در احتجاج با يکي از زنادقه- فرموده است: «از اثبات آفريدگار جهان که از دو جهت ناروا
منزه است، گريزي نيست، يکي جهت نفي است که مستلزم ابطال و عدم وجود خداوند است و ديگري جهت تشبيه؛
زيرا تشبيه از صفات مخلوق است که با ترکيب و تاليف همراه است.»
امام رضا (ع) فرموده است: «درباره خداشناسي سه روش وجود دارد: 1 ـ روش نفي وجود و کمالات وجودي خداوند 2 ـ
روش اثبات همراه با تشبيه 3 ـ روش اثبات بدون تشبيه. و روش درست همين است».
فيلسوفان اسلامي و اکثر متکلمان اسلامي نيز همين روش را برگزيدهاند. آنان زبان ديني را معرفت بخش
ميدانند، و درباره صفات خداوند نيز از روش پيرايش زباني بهره گرفتهاند. در مقابل، گروه اندکي به
تشبيه گراييده و عدهاي نيز در عين اين که صفات کمال- به ويژه آن چه در متون وحياني وارد شده است- را
بر خداوند اطلاق کردهاند، از اظهار نظر در معناي آنها خودداري کرده، راه توقف و تفويض را
برگزيدهاند.
برخي از متکلمان جديد مسيحي نيز اين روش را برگزيدهاند که ويليام آلستون242 (متولد 1921) از آن جمله
است. وي ميپذيرد که خداوند از جهات مهمي با مخلوقات متفاوت است؛ اما از اين مطلب نتيجه نميگيرد که
زبان انسان براي سخن گفتن درباره خداوند کاملا ناتوان است. به نظر آلستون، براي سخن گفتن از خداوند
بايد مفاهيم زبانمان را تا آنجا که ممکن است پالايش کنيم و اجازه ندهيم صورتهاي زبان ما را گمراه
کنند. لذا آلستون اگر چه خداوند را صرف الوجود ميداند؛ اما ناگزير نيست زبان ديني را کاملا