در آمدی بر کلام جدید

علی ربانی گلپایگانی

نسخه متنی -صفحه : 113/ 65
نمايش فراداده

مختلف را شامل مي‌شود و به آموزه‌هاي اعتقادي و دستورات رفتاري اختصاص ندارد. با اين توضيح، موضوع بحث در حقيقت بررسي رابطه علم و وحي خواهد بود و مي‌توان به جاي عنوان علم و دين، عنوان علم و وحي را به کار برد. آري اگر مطلق آموزه‌ها و احکام ديني مقصود باشد؛ يعني اعم از آنچه در متن کتاب و سنت آمده است و آن چه از طريق اجتهاد صحيح به دست مي‌آيد، دايره عنوان علم و دين گسترده‌تر از دايره علم و وحي خواهد بود، ازآن جا که پس از شريعت اسلام دين وحياني اصيل و معتبر منحصر در آن است، مقصود از دين در بحث علم و دين، دين اسلام خواهد بود. ولي با توجه به اين که اولاً: مسئله علم و دين به شکل نوين آن و از جنبه تاريخي نخست در جهان مسيحيت و در برخورد ميان علم و دين مسيحي مطرح گرديد، و از سوي ديگر، پاره‌اي از مسائل علم و دين مانند بحث مربوط به نسبت علم با معجزات، يا موضع دين نسبت به نظريه تکامل انواع، از مسائل مشترک علم و دين ميان آيين اسلام و مسيحيت است، معمولاً بحث علم و دين به صورت اعم مطرح مي‌شود و در هر مورد ديدگاه اسلام به صورت خاص بيان مي‌شود. در نتيجه مباحث علم و دين شکل تطبيقي نيز دارد.

ديدگاه‌ها

درباره اين که ميان علم و دين چه نسبتي برقرار است چهار ديدگاه کلي اظهار شده است:

الف) ناسازگاري تفاهم‌ناپذير

برخي بر اين عقيده‌اند که ميان علم و دين ناسازگاري‌هايي رخ مي‌دهد که قابل رفع نمي‌باشد. اين گروه در اين باره که در موارد تعارض علم و دين چه بايد کرد، به دو دسته تقسيم شده‌اند. يک دسته موضع الحادي برگزيده و دين را انکار مي‌کنند، و دسته دوم موضع ايماني اتخاذ نموده و علم را تخطئه مي‌کنند. نمونه آشکار اين دو موضع‌گيري متضاد در مسئله خلقت انسان و نظريه تکامل داروين گزارش شده است. طرفداران طبيعت‌گرايي تکاملي، نظريه تکامل را با همه لوازم آن برگزيدند و مسيحيت و همه اشکال خداباوري را نفي کردند. داروين354 (1809- 1882) که در آغاز اعتقاد مبهمي به قدرتي برتر داشت، سرانجام به لاادري‌گري رسيد. هاکسلي355 (1887- 1985) که از طرفداران و مروجان نظريه تکامل بود، اعتبار حجيت کتاب مقدس و همه تلاش‌هايي را که در قلمرو الهيات عقلي صورت مي‌گرفت، رد مي‌کرد.

در نقطه مقابل، بنياد پردازان (فاندامنداليست‌ها)356 مي‌باشند که عدول از ظواهر دين را به هيچ وجه جايز ندانسته و نظريه تکامل را به دليل مخالفت با ظواهر ديني رد مي‌کردند.357 هواداران افراطي‌تر اين جريان فکري نه تنها به تکامل، بلکه به طور کلي به علوم و آموزش جديد حمله مي‌کردند، زيرا آنها را داراي فحواي مادي و الحادي مي‌دانستند.

ب) ناسازگاري تفاهم‌پذير

عده‌اي از متفکران بر اين باورند که ميان علم و دين درگيري‌ها و ناسازگاري‌هايي رخ داده و خواهد داد، ولي اين ناسازگاري‌ها قابل رفع و تفاهم‌پذير است. از نظر آنان ميان علم و دين در مواردي که هر دو نظريه علمي و ديني قطعي و يقيني باشند، تعارضي رخ نخواهد داد؛ زيرا در چنين وضعي هر دو نظريه حقيقت داشته و مطابق با واقع و نفس الامر خواهند بود، و حقايق هرگز با يکديگر ناسازگار نخواهند بود.

بنابراين، موارد ناسازگاري ميان علم و دين عبارت‌اند از:

1 . معرفت ديني قطعي و معرفت علمي غير قطعي است، در اين صورت ناسازگاري جنبه احتمالي دارد و اگر معرفت علمي قابل تاويل و توجيه نباشد، بايد توقف کرد و از اظهار نظر قطعي خودداري نمود. اين مطلب مربوط به علوم طبيعي است، ولي در علوم اجتماعي که از مباني فلسفي تاثير مستقيم مي‌پذيرند، ناسازگاري در واقع ميان مباني فلسفي اومانيستي و الهي