دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی

حسن حسن زاده آملی

نسخه متنی -صفحه : 526/ 117
نمايش فراداده

دوائر ميول فرض كنند الى قوله : و از اين چهار ربع شمالى ربع مسكونست ]). . . و دانسته شد كه اين اطلاق ناتمام است . لذا گمانم درباره عبارت زبده اين شده است كه شايد جمله اى از آن از قلم كاتب ساقط شده است و اصل آن چنين بوده است : ([ و چون دائره عظيمه اى از دوائر ميول فرض كنند كه از دو طرف منتهاى عمارت شرقى و غربى معموره ارض بگذارد سطح آن دائره هم بر زمين دائره اى احداث كند كه الخ]). پس از آن براى تصحيح عبارت زبده به تذكره صاحب زبده رجوع كرده ايم و ديده ايم كه عبارت تذكره نيز مانند زبده است بدين صورت : ([ والدائرة العظيمة التى على سطح الارض الكائنة فى سطح معدل النهار يسمى خط الاستواء . و اذا توهمت عظيمه اخرى تمر بقطبيها انقسمت الارض بهما ارباعا احد الشماليين هو الربع المسكون])( فصل اول باب سوم تذكره در هيئت ارض ) و سپس ديده ايم كه ملا عبدالعلى بيرجندى شارح تذكره همين اعتراض ما را دارد و عبارتش اين است :

([ و اعلم ان كل عظيمة تمر بقطب خط الاستواء ينقسم الارض به و بخط الاستواء أرباعا لكن احد الارباع لا يكون الربع المسكون الا اذا مرت العظيمه الماره بقطب خط الاستواء بمبدء العمارة فعلى هذا كان على المصنف ان يعينها كذلك ]). علامه حسن بن محمد نيشابورى معروف به نظام مؤلف تفسير غرائب القرآن تذكره را شرحى بصورت تعليقات كرده است و آن را توضيح التذكره ناميده است تاريخ تاليف آن 711 است آن جناب در اين مقام متعرض اعتراض مذكور نشده است . و علامه خفرى عبارت تذكره را كه فرمود : ([ . . . احد الشماليين هوالربع المسكون])بدين نحو شرح كرده است([ : اى الربع الذى علم وقوع المسكون فيه]). خفرى حرف تعريف در([ الربع المسكون])را براى عهد ذهنى گرفته است . بنابراين بايد عهد ذهنى را قرينه گرفت براى تعيين دائره ميلى كه از تقاطع آن با خط استواء زمين به چهار ربع قسمت مى شود و يك ربع آن ربع شمالى مسكون است لاجرم چنين دائره ميلى همانست كه از دو طرف منتهاى عمارت شرقى و غربى معموره ارض مى گذرد . مرحوم حاجى متاله سبزوارى در آغاز اسرار الحكم مى فرمايد : ([ تا مشكلى مى رسد تبادر به رد و انكار نكنيد كه مطالب عاليه را فهميدن هنر است نه رد و انكار]). . . . كلام جناب حاجى را شانى به سزا است . و بدين نمط در دفتر دل ديوان راقم آمده است نه رد انكار])كلام جناب حاجى را شانى به سزا است . و بدين نمط در دفتر دل ديوان راقم آمده است كه :

بر آن مى باش تا يابى سخن را به آرامى گشا درج دهن را هنر در فهم حرف بخردان است نه تعجيل سخن در رد آن است غرض اين است كه هر چند از عبارت خفرى بنابر توجيه راقم رفع اعتراض مذكور مى شود و لكن سخن در اين