منوال شكل قبلى است كما لا يخفى . قوله([ : و جهت عرض جهت ظل باشد از مقياس])اگر عرض بلد بقدر ميل اعظم باشد هر گاه شمس به نقطه منقلب رسيده است در هنگام موافات مركز جرم آن به دائره نصف النهار بر سمت راس بود و شاخص را يعنى مقياس را ظل نبود و در ديگر ايام مطلقا چه عرض بقدر ميل اعظم باشد و چه بيشتر از آن و كمتر از تمام ميل كلى باشد اگر آفاق شمالى باشد يعنى در جهت شمال معدل النهار بود شمس در هنگام موافات ياد شده در جهت جنوب سمت الراس بود و ظل مقياس در جهت شمال بود و اگر آفاق جنوبى بود يعنى در طرف جنوب معدل النهار بود شمس در هنگام موافات مذكور در جهت شمال سمت الراس بود و ظل شاخص در جهت جنوب خواهد بود پس درست آمد كه در آفاق ذات ظل واحد جهت عرض جهت ظل باشد با مقياس . قوله([ : و اگر بلد ذات ظلين باشد]). . . در درس 32 دانسته ايم كه از اقسام هفتگانه آفاق قسم اول كه عديم العرض است و قسم دوم كه عرض آن كمتر از ميل اعظم است آفاق ذات ظلين اند . حالا گوييم كه : هر گاه دو طرف تباعد شمس از سمت الراس معلوم شده است نگاه كنند كه نقطه سمت الراس كجا واقع شده است ؟ اگر در منتصف اين قوس مرصوده واقع باشد بدانند كه موضع رصد يعنى افقى كه از دو طرف تباعد شمس از سمت الراس قوس مرصوده بدست آمد عديم العرض است و بر خط استواء واقع شده است .
در اين آفاق چون شمس در يكى از دو نقطه اعتدال بود در نيمروز به سمت راس رسد كه اعظم ارتفاعات آنست و هر گاه در يكى از دو نقطه منقلب بود در نيمروز نهايت تباعد شمس از سمت راس بود كه اصغر ارتفاعات آن بود پس هر دو قوس ارتفاع مساوى بود لاجرم هر دو قوس تمام ارتفاع كه دو طرف تباعد شمس از سمت راس است نيز مساوى هم باشند و قطب خفى و قطب ظاهر در اين آفاق صادق نباشند بلكه هر دو قطب معدل بر افق باشند و هر گاه اطلاق قطب ظاهر و خفى در آفاق استوائى كنند باعتبار ساير آفاقست . حال بدين اعتبار هر گاه ميل كلى را بر اصغر ارتفاعات جانب قطب خفى افزايند نود درجه شود يا آنكه تمام اصغر ارتفاعات جانب قطب ظاهر مساوى ميل كلى بود آن بلد از آفاق استوائيه بود و آن را عرض نباشد .
نيمروز در نوشته بالا پارسى نصف النهار است و نيز نيمروز يكى از نامهاى سيستان است و نامهاى ديگر او