دعبل خزاعی

مصطفی قلی زاده؛ ؛ ت‍ه‍ی‍ه کننده: ‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ب‍اق‍رال‍ع‍ل‍وم‌ ع‍ل‍ی‍ه‌ال‍س‍لام‌

نسخه متنی -صفحه : 73/ 55
نمايش فراداده

جـام بـلا


  • هر كه در اين بزم مقرّب تر است جام بلا بيش ترش مى دهند

  • جام بلا بيش ترش مى دهند جام بلا بيش ترش مى دهند

دعبل در اهواز هم نماند. از آن جا به شوش و از شوش به يكى از روستاهاى اطراف رفت. شايد ماندن در شهر براى او هزار فتنه در پى داشت و امنيت و آسايش را از وى سلب كرده بود. گرچه دعبل عمرى در خطر و فرار و گريز و رويارويى با حوادث تلخ و ناگوار زيسته بود و هيچ باكى از حوادث خطر ساز نداشت, بلكه خود به استقبال حادثه مى رفت و با همه قلدران و رياكاران و كژانديشان و بدكرداران درمى افتاد و از هيچ دردسرى ابا نداشت, امّا اكنون به خاطر پيرى و شدّت ضعف جسمى, به ويژه پس از گرفتارى در بصره و تحمّل شكنجه و آزار سنگين و كشنده, نياز به استراحت و زيستن در جايى دور از هياهوى شهر, داشت. از اين رو به يكى از روستاهاى شوش رفت. به احتمال زياد, در آن جا دوستانى داشت كه در خانه هاى آنان اقامت كرد.

شايد آن روستا را دور از دسترس دشمنان مى پنداشت و جاى امن و امان مى دانست.