درجه بزرگتر از كسانى اند كه پس [از فتح ] به جهاد و انفاق پرداخته اند.
قرآن بطور كلى مى فرمايد:
(فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهَُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ)( 48)
پس ، هر كس هموزن ذرّه اى ، نيكى كرده باشد [پاداش ] آن را خواهد ديد و هر كس هموزن ذره اى ، بدى كرده باشد [كيفر] آن را خواهد ديد.
بـنـابـرايـن ، در مـقـام جـزاى اعـمال ، خداوند به بندگان ستمى روا نمى دارد و آنچه به عنوان پـاداش و كـيـفـر در نـظـر گـرفـتـه ، عدل است ، بلكه بالاتر از اين ، به نيكان بيش از آنچه سـزاى آن هـاسـت پـاداش مـى دهـد و ايـن بـالاتـر از عـدل ـ يـعـنـى فضل ـ است :
(مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها)( 49)
هر كس كار نيكى كند، براى او ده برابر پاداش است .
و كيفر زشتكاران را به اندازه گناهشان قرار داده و فرموده است :
(وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى اِلاّ مِثْلَه ا)( 50)
و هر كس گناهى انجام دهد، تنها همانند آن جزا داده مى شود.
افـزون بـر ايـن ، خـداوند نسبت به زشتكاران نيز با لطف و مرحمت رفتار مى كند وعذاب آنان را كمتر از كيفر عادلانه قرار مى دهد:
(وَ ما اءَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ)( 51)
هـرگـاه مـصـيـبـتـى بـه شـما رسد، به دليل اعمالى است كه انجام داده ايد، و بسيارى را نيزمى بخشايد.
در روايتى از امام صادق (ع ) نقل است كه فرمود:
(وَ ما يَعْفُوا اللّهُ اءَكْثَرُ مِمّا يُؤ اخِذُ بِهِ)( 52)
آنچه خداوند از آن مى گذرد، بيش از آن است كه مؤ اخذه مى كند.
از بـحـث هـاى بـنـيـاديـن اصـول عـقـايـد، كـه ارتـبـاطـى بـسـيـار نـزديـك بـا مـوضـوع عدل الهى دارد، بحث درباره اختيار و آزادى انسان و نفى جبر است . در اين جا پرسش هايى مطرح اسـت كـه پـاسخ بدان ها ضرورى است ؛ مثل اين كه آيا انسان داراى اختيار و توان انتخاب است ؟ يـا ايـن كـه جـبـرى خـارج از وجـود او بـر اعـمال و رفتارش حاكم است ؟ و آيا اختيار او محدود به حـدودى اسـت ، يـا بـى حـد و مـرز اسـت ؟ ديـگـر آن كـه نـقـش قـضـا و قـدر در اعـمـال انـسـان چـگـونـه اسـت و آيـا راه فـرارى از آن هـسـت يـا نـه ؟ و سـرانـجـام ايـن كـه آيـا عقل و دين براى انسان مسؤ وليتى را لازم شمرده اند يا نه .
بـراى يـافـتـن پـاسـخ ايـن پـرسـش هـا، يـكـى از آسـان تـريـن راه هـا رجـوع بـه عقل و وجدان خود انسان است . هر انسانى با رجوع به وجدان خويش در مى يابد كه در انتخاب راه و روش و كـردار خـويـش تـا حـد بـسيارى آزاد است ؛ مثلاً در زندگى مادّى خود مى تواند خوراك ، پـوشـاك ، مـحـل سـكـونـت و مـانـنـد آن را انـتـخـاب كـنـد. در مـسـائل مـعـنـوى نـيـز هـر كـس مـى تـوانـد راه و روشـى بـرگـزيـنـد و بـه آيـين و آداب ويژه اى عمل كند.
علاوه بر وجدان ، آيات فراوانى از قرآن بر آزادى و اختيار انسان گواهى مى دهند كه مى توان آن ها را به چند دسته تقسيم كرد:
1 ـ آيـات مـربـوط بـه رسـالت پيامبران و دعوت انسان به آيين حق با انذار و تبشير؛ اگر از نظر قرآن ، انسان مختار و آزاد نمى بود، ارسال پيامبران و دعوت آنان بيهوده مى بود.
2 ـ آيـاتـى كـه به صراحت از اختيار و آزادى انسان در پذيرش يا نفى ايمان سخن مى گويند؛ مانند آن جا كه خداوند مى فرمايد: