مبانی نظری تجربه دینی

علی شیروانی

نسخه متنی -صفحه : 291/ 138
نمايش فراداده

عبدالرزاق در ادامه تصريح مى‏كند كه اختصاص دادن وحى به نبى و كشف به ولى، مربوط به اصطلاح و براى رعايت ادب و فرق گذاردن ميان كسى است كه مبعوث شده و كسى كه مبعوث نشده است.(1) گفتنى است به عقيده قيصرى معناى اصطلاحى وحى، تنها موردى را شامل مى‏شود كه القاى كلام الهى با واسطه فرشته صورت مى‏گيرد و آن‏چه بدون واسطه است، حتى در مورد پيامبران، وحى نيست، بلكه الهام است.(2)

الهام‏

الهام در لغت به معناى القاى مطلبى در نفس و جان است.(3) سيد حيدر آملى الهام را نيز مانند وحى، داراى دو معنا مى‏داند: معناى عام و معناى خاص.

معناى خاص الهام ويژه اوليا و اوصيا است كه گاهى با واسطه و گاهى بدون واسطه مى‏باشد. الهام با واسطه توسط صدايى كه از شخص خارج مى‏گردد و آن‏گاه شنيده و معناى مقصود از آن فهميده مى‏شود، صورت مى‏پذيرد. اين حالت، مانند رؤيا، در حالات اوّليه انبيا رخ مى‏دهد و اهل حق، آن را از نوع دوم وحى (وحى خفى) به شمار مى‏آورند، گرچه بهتر است آن را از نوع الهام بدانيم؛ اما الهام بدون واسطه عبارت است از القاى معانى و حقايق در قلوب اوليا، از عالم غيب كه ممكن است به صورت دفعى و ناگهانى باشد و ممكن است به تدريج صورت پذيرد.

معناى عام الهام نيز گاهى با سبب و گاهى بدون سبب و نيز گاهى حقيقى و گاهى غيرحقيقى است. الهام حقيقى با سبب، از راه تزكيه و تصفيه نفس و آراستن نفس به اخلاق نيكو و پسنديده موافق با شرع و مطابق با اسلام به دست مى‏آيد. الهام غير حقيقى و بدون سبب، براى افرادى كه استعداد خاصى دارند، به مقتضاى ويژگى‏هاى خاص نژادى و جغرافيايى، حاصل مى‏شود؛ مانند براهمه، كشيشان و راهبان. تفكيك اين دو نوع الهام، نيازمند معيار و ميزان الهى است كه عبارت است از نظر انسان كامل محقق و نبى مرسل كه

1. همان.

2. {P . داود قيصرى، شرح فصوص الحكم، ص 111. از نظر قيصرى تفاوت احاديث قدسى با قرآن در آن است كه قرآن همواره با واسطه جبرئيل بر پيامبر نازل مى‏شد، بر خلاف احاديث قدسى كه در عين حال كه كلام خدا بود، وحى و قرآن نبود؛ چون فرشته در آن وساطت نداشت (همان).

3. ابن‏منظور، لسان العرب، ج 12، ص 555.