مبانی نظری تجربه دینی

علی شیروانی

نسخه متنی -صفحه : 291/ 151
نمايش فراداده

فراهم‏مى‏آورد، دچار نقص و محدوديت و خطا مى‏گردد؛ زيرا «اين قوا را بيمارى‏ها و آفات‏است».(1) در عين حال، عقل داراى دو جهت قوّت است: يكى آن‏كه شناخت‏هاى‏ ضرورى را به‏طور فطرى دارد و ديگر آن‏كه داراى صفت قبول و پذيرش است. و از اين‏رو، اين امكان را دارد كه حقايق را از جانب پروردگار خود بدون وساطت و دخالت قواى يادشده، به‏طور سره و ناب و خالص دريافت كند.

نتيجه‏اى كه ابن‏عربى از اين بحث مى‏گيرد، تقدم معرفت حاصل از مكاشفه شهودى انبيا و اوليا بر شناخت به دست آمده از طريق فكر و نظر در حوزه الاهيات است:

چون موضوع از اين قرار است، براى عقل شايسته‏تر آن است كه [در حوزه مسائل الهى‏] به جاى پذيرش [مطالب‏] از فكر خود، از پروردگارش آن‏چه را او در باره خودش به وى خبر مى‏دهد، بپذيرد؛ زيرا دانسته شد كه فكرش مقلد خيال است و خيالش نيز مقلد حواس است و قوه خيال، علاوه بر اين كه مقلد است، در حفظ و نگهدارى امور نيز محتاج حافظه و مذكره است، كه خود را قدرت حفظ و نگهدارى نباشد و در عين حال، همه اين قوا در مظان اشتباه و خطايند.(2)

تقدم معرفت حاصل از كشف تام بر معرفت عقلى‏

ابن‏عربى بر همين اساس، در مقام تعارض ميان فكر و نقل صحيح - كه حاكى از اخبار الهى از معرفت خويش و كشف تام نبى و ولى است - جانب نقل را مى‏گيرد و آن را بر محصول انديشه بشرى مقدم مى‏دارد؛ زيرا تقليد از حق تعالى در مقام شناساندن خود به ما (به‏طور مستقيم از راه كشف و شهود، يا به‏طور غيرمستقيم از راه گفته‏هاى پيامبران) از تقليد فكر و انديشه، كه مشوب به خطا است و خود نيازمند قواى ديگرى است كه براى هر يك، حدود و موانعى است، سزاوارتر است:

ملائكه و انبيا و اوليا، از اين عطيه برخوردارند و كتاب‏هاى نازل شده نيز به آن ناطقند. پس بايد اين اخبار الهى را از ايشان بپذيريم، كه تقليد حق سزاوارتر از تقليد قوه مفكره است، به ويژه كه مى‏بينيم عقول انبيا و اوليا آن اخبار را پذيرفته و ايمان آورده‏اند؛ زيرا چنين

1. همان، ج 4، ص 319.

2. همان، ص 320.