مبانی نظری تجربه دینی

علی شیروانی

نسخه متنی -صفحه : 291/ 174
نمايش فراداده

هدايت الهى روشن نشده است. از اين رو، تعبير و تفسير آن به گونه‏اى كه با شنيده‏هاى اهل نظر و فكر رسمى موافق افتد، براى اهل‏اللّه دشوار و سخت است»؛(1) اما اگر عقل‏به‏نور الهى منور باشد، با توسعه و بازسازى نظام فلسفىِ نوين مى‏توان حقايقى مانندوحدت وجود را نيز از طريق براهين عقلى اثبات و تبيين كرد. ملاصدرا در شرح‏هدايه اثيريه مى‏نويسد:

در باب وحدت وجود گفته شده كه فهم آن‏طورى وراى طور عقل است؛ اما من كسى ازفقرا را (قطعاً مقصود، شخص گوينده است) مى‏شناسم كه معتقد است فهم اين مسأله در طور عقل است و بر اين مطلب، در برخى از كتاب‏ها و رساله‏هايش برهان اقامه كرده‏است.(2) البته همواره كسانى بوده‏اند كه پاى استدلاليان را چوبين مى‏دانسته‏اند كه نمى‏توان بر آن تكيه و اعتماد كرد؛ اما سخن در آن است كه آن‏چه به نام عرفان نظرى موسوم و تأسيس آن به ابن‏عربى منسوب است، سير تاريخى‏اش به سمت عقلانى ساختن نظام هستى‏شناسانه‏اى است كه مشهود عارف قرار مى‏گيرد.

البته همين‏جا يادآور مى‏شويم كه حتى كسانى چون صدرالمتألهين اذعان دارند وبلكه با برهان فلسفى به اثبات رسانده‏اند كه هستى را، چنان كه هست، اساساً با ابزار عقل و به مدد مفاهيم و علم حصولى نمى‏توان شناخت. بدين معنا، كشف از حقايق امور، آن‏گونه كه در واقع هستند، هم‏چنان طورى وراى طور عقل باقى مى‏ماند و به گفته قيصرى:

طور المعرفة فوق طور الإِدراك العقلي، و هو الكشف عن حقائق الأُمور على ماهى‏عليه.(3) در واقع، اصول هستى‏شناسانه صدرالمتألهين، گرچه تماماً بر اساس روشى استدلالى و عقلانى تبيين و اثبات شده‏اند، اما در نهايت، اين نتيجه را به دست مى‏دهند كه شناسايى‏حقيقت هستى جز از طريق علم حضورى كه مرتبه‏اى از آن، تجربه عرفانى را تشكيل مى‏دهد، ميسر نيست.

1. همان، ص 337.

2. صدرالدين شيرازى، شرح الهداية الاثيريه، ص 288.

3. داود قيصرى، شرح فصوص‏الحكم، ص 591.