مبانی نظری تجربه دینی

علی شیروانی

نسخه متنی -صفحه : 291/ 196
نمايش فراداده

باعبور از ظاهر آن به باطن و حقيقت آن دست يافت و اين امر، تنها براى كسانى رخ‏مى‏دهد كه از تجربه عرفانى فنا برخوردار شده‏اند. قرآن كريم نيز، كه كتاب تشريع است، تك‏تك كلمات و بلكه حروفش به مثابه رمز و نمادى است كه بايد آن را تأويل برد و تعبير كرد و با تعبير آن، به لبّ و مغز و حقيقت آن رسيد.

عارف همان‏گونه كه وجود را تعبير مى‏كند و با همين تعبير، از ظاهر آن عبور كرده، به باطن آن دست مى‏يابد، گفته‏هاى پيامبران را نيز تأويل مى‏برد. همان‏گونه كه فهم هستى، آن‏گونه كه در تجربه عرفانى صورت مى‏پذيرد، براى عقل متكى بر انديشه و نظر، گران و امرى منكر مى‏نمايد، فهم متون دين نيز آن گونه كه عارف در تجربه عرفانى بدان دست مى‏يابد، براى كسانى كه بر اساس قالب و ضوابط متعارف مكالمه، به فهم كلام مى‏پردازند، گران و دشوار مى‏آيد. نيز همان‏گونه كه عارف، كثرت مشهود در عالم را به‏كلى منكر نمى‏شود و آن را به وحدت محض تأويل نمى‏برد، بلكه به عنوان تجليات واحد حق، مقام آن را محفوظ مى‏دارد، ظواهر متون دينى نيز در مقام خود محفوظ مى‏ماند و تأويل آن موجب از كف نهادن ظاهر نمى‏گردد، بلكه عارف بر آن نمى‏ايستد و به‏بالاتر از آن دست مى‏يابد.