بهطور واضح و روشن و كامل شناخت و او را تعريف كرد. دينى كه در آنچنين بينشى حاكم باشد، دين عقلانى و خداى چنين دينى، خداى عقلانى خواهد بود.(1) 4. در دينى كه بر اين اساس شكل گرفته است، اعتقاد، باور و تصديق به مجموعهاى از مفاهيم و گزارههاى مربوط به ذات خداوند، حقيقت و گوهر دين را تشكيل داده، جاى ايمان را گرفته، بر صدر مىنشيند.(2) 5. حقيقت آن است كه ما هرگز با اين مفاهيم و اوصاف، به كنه آن ذات راه نمىيابيم. معرفت حقيقت آن ذات، از اين طريق اساساً ممكن نيست. البته مقصود آن نيست كه اين مفاهيم عقلانى، هيچ نقشى در شناخت خدا ندارد و بايد آنها را به كلى كنار نهاد، بلكه بايد آنها را اوصافى زايد بر ذات به شمار آورد كه تنها مراتب، جلوهها و ظهوراتى از آن ذات الهى را به ما مىنماياند. دينى را كه بر اين نكته تأكيد و بر جنبههاى غيرعقلانى ذات الهى تكيه مىكند، دين غيرعقلانى مىناميم.(3) اتو در اين فصل كه با ايجاز تمام نگارش يافته، نكات مهمى را اشارهوار بيان كرده است، كه بايد در جاى خود شرح و تحليل شود.(4) آنچه در اينجا اهميت دارد، ارائه تصويرى روشن از ديدگاه اتو درباره عقلانى و غيرعقلانى و تفاوت ميان آن دو است. در ميان انديشمندان غربى، معمولاً مقصود از عقلانى،(5) تفكر(6) و مراد از غيرعقلانى،(7)
1. I id. p. 1.
2. I id.
pp. 1-2.
3. I id.
pp. 2-3.
4. از جمله اين كه:
1. ملاك ايمان در دين عقلانى، صرف مجاب شدن به واسطه مفاهيم است؛ 2. وجود نظام عقلانى در يك دين، نه تنها دليل ضعف آن نيست، بلكه نشانه رشد و تكامل آن دين است، البته در صورتى كه موجب نهان شدن و خفته و خفه گشتن باطن غيرعقلانى آن نشود؛ 3. از جمله عوامل مهم رواج دين عقلانى (يا نگرش عقلانى به دين) سنّت تعليم دينى و الاهيات و حتى متن و محتواى متون مقدس اديانى چون مسيحيت است؛ 4. اينكه برخى ملاك تمايز ميان دين عقلانى و دين غيرعقلانى را انكار و قبول معجزه دانستهاند، مردود است؛ 5.تمايز ميان دين عقلانى و غيرعقلانى، يا عقلگرايى و عدم عقلگرايى بر اساس تفاوت كيفى ملكات و محتواى حالات زندگى دينى مشخص مىگردد و اين كه آيا در اعتقاد به خداوند، امور عقلانى بر امور غير عقلانى غلبه دارد يا نه؛ 6. تمايل به عقلانيت موجب گشته است كه در مطالعات دينشناسى، هنگام بررسى دين انسانهاى ابتدايى، دانشمندان همواره به بررسى مفاهيم، تصورات، عقايد و باورهاى آنان از امور بپردازند و از ساحت كاملاً خالص احوال و تجارب دينى انسانها چشم بردارند.
5.
ational.
6. thinking.
7. non ational.