مقولهاى كه چنين شاكلهبندى شده باشد، يك مفهوم است. اين مفاهيم ذاتاً منفى هستند. در نتيجه، ويژگىهاى خاصى (زمانى بودن، امكان خاص و مانند آن) را از واقعيت نفىمىكنند. در مورد عقل عملى، احساس حقيقت نمىتواند بهطور كامل مفهومپردازى شود؛ اما عقل عملى، مفهوم واقعيت را به عنوان حكومت هدف و غايت، از اصل ارزش و اعتبار شخص، كه تصور وظيفه را در بردارد، به دست مىآورد. اين مفهوم نيز احتمالاً منفى است.
داورىهاى منفى كه از خلال اطلاق مفاهيم عقل نظرى و عملى بر واقعيت بهدستمىآيند، بايد با انضمام معرفت مثبت - كه از خلال احساسها يا دريافتهايى كه نمىتوانند با وضوح كافى بيان شوند - تكميل شوند. اين احساسها يا دريافتها به نظر مىرسند كه چند ويژگى را هم زمان دارا باشند:
اوّلاً، احساس در معناى متعارف آن هستند؛ ثانياً، توانايى انجام داورىهايى هستند بر طبق معيارهايى كه خودشان نمىتوانند تنسيق و تنطيم شوند؛ و ثالثاً، دريافت مستقيم از يك موجود عينى اند.(1)
1. I id. p. 13 – 14.