اين عشق در دلش شعله مى كشد تا آنجا كه حاضر است به خاطر خدا از جانش بگذرد.
مـقـصـود او از زنـدگـى ، خداست و كار و تلاش و زندگى و مرگ او براى رسيدن به آن مقصود است و بى تابانه آرزوى فوز وصال او را دارد.
((وَالَّذينَ امَنُوا اَشَدُّ حُبّا لِلّهِ))(22)
و آنان كه ايمان آورده اند شديدترين دوستى آنها اختصاص به خدا دارد.
در برابر راه اصيل توحيد، بيراهه هاى شرك در انواع مختلف وجود دارد، برخى از انواع شرك ، ((شـرك جـلىّ)) يـعـنـى شـرك آشـكـار، نـاميده مى شود. اين نوع از شرك آن چنان بر انديشه و دل آدمـى ريـشـه مـى دوانـد و نفوذ مى كند كه او را از مسير يكتاپرستى خارج كرده و جزء كفار و مشركان قرار مى دهد. نوع ديگر شرك ، ((شرك خفى )) يعنى شرك پنهان ، است كه انسان را از مـحـور يـكـتاپرستى خارج نمى كند، بلكه موجب مى شود انسان نتواند به قله هاى بلند توحيد بـرسـد. ايـن نـوع از شـرك بـا توحيد كامل ، منافات دارد ولى موجب كفر و خروج از حوزه اسلام نمى شود.
انـديـشه ((خدا)) از ديرباز در ذهن انسان وجود داشته و از آن جهت كه خداجويى در نهاد و فطرت او وجـود دارد، بـشـر هـمـواره بـه خـدا عقيده داشته است ، ولى غالبا اين عقيده در ميان انسانها با انواع گوناگون شرك ، آلوده شده است :
((وَ لَئِنْ سـَاءَلْتـَهـُمْ مـَنْ خـَلَقَ السَّمـواتِ وَالاَْرْضَ وَ سـَخَّرَ الشَّمـْسَ وَالْقـَمـَرَ لَيـَقـُولُنَّ اللّهُ))(23)
اگـر از آنـهـا (مـشـركان ) بپرسى كه آسمانها و زمين را كه آفريده و خورشيد و ماه را چه كسى زير فرمان آورده ، خواهند گفت : خدا.
در بـسـيـارى از مـكتبها و اديان ، اعتقاد به خداى آفريدگار جهان وجود دارد و نيز اين اعتقاد وجود دارد كـه هـيـچ مـوجود ديگرى نيست كه بتواند همتاى اين خداى بزرگ كه ((خداى خدايان )) است ، باشد و او در اين مقام ، يكتاست ، ولى خدايان ديگر هم وجود دارند كه در قلمرو محدودى ((خدايى )) مى كنند، اما مقامى پايينتر از خداى بزرگ دارند.
يـكـى از عـلل بـعـثـت پـيـامـبـران ، مـبارزه با شرك بوده است ، پيامبران انسانها را به توحيد و يكتاپرستى دعوت كرده اند و با شرك و خرافه پرستى مبارزه كرده و پيام آنان اين بوده است كه به جاى پرستش خدايان متعدد و ساختگى ، خداى واحد و يگانه را پرستش كنيد.
بـعـضـى بـراى جـهـان از نـظـر آفـريـنـش و گـردش چـرخ هـسـتـى بـه دو اصل و دو مبداء عقيده دارند.
مـى گـويـند آنچه خير و نيكى است از اصل و سرچشمه نور جوشيده و آنچه شر و بدى است ، از اصـل تـاريـكـى و ظـلمـت بـه وجـود آمـده اسـت . ايـن نـوع شـرك از نـظـر اسـلام غـيـر قـابـل گـذشـت اسـت و در بـرابـر تـوحيد در ((خلق و آفرينش )) است ، مانويها و مزدكيها از اين دسته اند.
كـسـانـى هـسـتـنـد كـه خـدا را بـه عـنـوان يـگانه اصل جهان مى شناسند و آفرينش را از يك مبداء واصـل مـى دانـنـد ولى خدايان ديگرى را هم در كارگردانى بخشهايى از هستى مؤ ثر مى بينند. اين نوع از شرك ، شرك آشكار است و زرتشتيها از اين گروه هستند.
برخى در مرحله آفرينش و گردش امور هستى تنها خدا را مؤ ثر و همه كاره مى دانند ولى در مقام پـرسـتـش ، اشيايى مانند سنگ ، چوب ، فلز، حيوانات ، ستاره و يا خورشيد را مى پرستند. اين نـوع شـرك ، شـرك جلّى و آشكار است و در گذشته ، فراوان بوده و هنوز هم در گوشه و كنار جهان يافت مى شود. قرآن در مقام انتقاد از پرستش خدايان دروغين توسط مشركان ، مى فرمايد:
((آنـان ، غـيـر ((الله ))، مـعـبـودهـايـى گـرفـتـنـد كـه نـه چـيـزى مـى آفـريـنـنـد و حال آنكه خود آنها مخلوقند و نه براى خود مالك ضرر و نفعى هستند و نه اختياردار مرگى و نه زندگى اى و نه حيات