احـسـاس مـى شـود كـه نـخـسـت بـه عـقـل ، تـوان مـشـكـل گـشايى از همه مسائلى را بدهد كه در زندگى شخصى ، اجتماعى و اخروى در پيش روى دارد، سپس آن را در مقابله با نيروهاى سركش غرايز، آسيب ناپذير كند.
از نـظر جهان بينى الهى ، نظام هستى نظام اكمل و احسن است . بنابراين ، پروردگار جهانيان ، ايـن نـيـاز مـهـم را بـدون پـاسـخ نـگـذاشـتـه و از افـق ((وحـى )) طـرح جـامـع و كامل جنبه هاى مختلف زندگى بشر را معين كرده و پيامبران را براى ((بارورى و شكوفايى )) و ((آسيب ناپذير كردن عقل آدمى )) فرستاده است .
بوعلى در كتاب ((نجات )) نياز بشر را به شريعت الهى و وحى اينگونه توضيح مى دهد:
((نـيـاز بـه پـيـامـبـر و بـيـان كـنـنـده شـريـعـت الهى ، در بقاى نوع انسان و رسيدن انسان به كـمـال انـسـانـى اش ، بسى بيشتر از نياز به رويانيدن مو بر ابروان و مقعرّ ساختن كف پاها و منافعى ديگر، از اين قبيل است كه تنها در بقاى نوع انسان سودمند مى افتد، بى آنكه در بقاى نوع ، ضرورت داشته باشد.)) بـنـابـرايـن وقـتى دستگاه آفرينش نيازهاى كوچك و غير ضرورى را برآورده است ، چگونه ممكن اسـت مـهـمـتـريـن نـيـازهـايـى را كـه بـه هـدف زنـدگـى انـسـان و كمال و سعادت او در زندگى فردى و اجتماعى بستگى دارد، در نظر نگرفته باشد؟
از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
((پـس اگـر كسى گفت كه به چه جهت خداوند شناخت پيامبران و اقرار و اعتراف به اطاعت براى آنـان را، بر مردم واجب كرده است ؟ در پاسخ گفته مى شود: از آنجا كه در خلقت و نيروهاى آنان چـيـزى كه مصالحشان را تكميل كند وجود ندارد و پروردگار والاتر از آن است كه به چشم ديده شـود ـ تـا مردم مصالح خويش را از او بگيرند ـ و ناتوانى و عجز آنان از ادراك او آشكار است ، چاره اى جز آن نيست كه بين خداوند و خلقش پيامبرى معصوم باشد تا امر، نهى و آداب او (واجبات ، محرمات ، مستحبات و مكروهات ) را به آنان برساند و آنان را به چيزهايى كه به واسطه آن مـنافع خويش را بدست آورده و ضررها را دفع نمايند، آگاه سازد. زيرا در خلقت آنان چيزى كه با آن ، منافع و ضررهاى خويش را بشناسند وجود نداشت .))(52)
پـيـامـبران مى آيند تا نيروهاى عقل را بارور ساخته و پرتوش را پر نور سازند و راه صحيح تـعـديـل غـرايـز را بـه بـشـر بياموزند تا عقل او مغلوب هوى و هوس نشود و بدينگونه فروغ تـقـويـت شـده عـقـل را در حـفـاظـى از تقوى نهاده و نيروهاى سركش غرايز را مهار زده و در اختيار عقل مى گذارند تا انسان را در حركت به سوى هدف بزرگش يارى كند.
در گـذشـتـه بـيـان كـرديـم كـه انـسـان بـدون راهـنـمـايـى وحـى ، در زنـدگـى بـا مـسـائل و مشكلات فردى و اجتماعى مواجه است و همچنين نسبت به زندگى ابدى و اخروى خود نيز طرح جامع و كاملى ندارد و با مشكل روبرو است .
نيروى عقل و دانش محدود بشر از ارائه چنين طرحى ، حتى در زمينه زندگى شخصى و فردى اش ، نـاتـوان است تا چه رسد به زندگى اجتماعى و حيات اخروى كه مساءله پيچيده تر مى شود. آفـريـنـنـده جـهـان همان طور كه هدايت همه پديده هاى جهان را در نهاد و سرشت آنان نهفته است ، پيام هدايت انسان را در ميان بشريت نهاده است .
پـيـامـبـران انـسـانـهـايـى متعالى اند كه با مبداء هستى مرتبط بوده و فرمانهاى او را كه ضامن تاءمين سعادت دنيوى و اخروى بشر است ، در اختيار مردم قرار داده اند.
وحـى بـه مـعـنـاى ، سـخـن و پـيامى است كه پنهانى و با اشاره ادا شود به گونه اى كه تنها مـخاطب و گيرنده وحى از مفهوم و محتواى آن پيام آگاهى يافته و مقصود فرستنده را دريافت مى كند.
پـيـامـبـران بـا اسـتـعـدادى كه دارند، پيامهاى ((وحى )) را از مبداء آفرينش دريافت مى كنند. اين پـيـامـهـا چـنـان روشـن و روشنگرند كه سراسر وجودشان را روشن مى كند و حقايقى را كه از ما پنهان است