نارسايى عقل و دانش بشرى - مبانی اندیشه اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی اندیشه اسلامی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در ايـن موارد نيز از راهنمايى عقل بهره مند مى گردد. اما آيا انسانها همه مصالح و مفاسد امور اجتماعى را مى شناسند و انگيزه لازم براى پى جويى مصالح و دورى جستن از مفاسد عمومى و اجتماعى در آنان وجود دارد؟! اگر مساءله حياتِ ابدى و بُعد معنوى انسان را نيز، در نظر بگيريم ، مساءله بسيار پيچيده تر مى شود.

نارسايى عقل و دانش بشرى

با توجه به ابعاد مختلف زندگى انسان و مسائل پيچيده اى كه در زمينه هاى گوناگون براى او پـيـش مـى آيـد، هدايت عقل توانايى گره گشايى از همه مشكلات را ندارد و نياز به يك مكتب و طـرح جـامـع و كـامـلى كه بر اساس مصالح انسان ، نسبت به تمام ابعاد، ارائه شود احساس مى شود تا كمال انسان و سعادت همگانى را تاءمين كند.

انـسـان نـمـى تـوانـد چـنـيـن مـكـتـبـى را طـرح و پـى ريـزى كـنـد زيـرا مـيـزان كـارآيـى و مـشـكـل گـشايى عقل و دانش بشرى در مقايسه با انبوه مسائلى كه در برابرش قرار دارد بسيار ناچيز است و علم و دانش بشر، محدود و نسبى است و در مقابل مجهولاتش اندك است :

((وَ ما اُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاّ قَليلاً))(51)

وقـتـى بـزرگـتـريـن مـجـهـول براى انسان ، خودش باشد، آيا جامعه انسانى و سعادت اجتماعى بـرايـش مـجهول نخواهد بود؟ تا مدتى پيش از اين دنيا از نظر اقتصادى و اجتماعى به دو بخش سرمايه دارى و سوسياليستى تقسيم شده بود. در ميان هر يك از اين دو، دانشمندانى بودند كه ادعـا مـى كردند چشم انداز سعادت انسان و جامعه بشرى را به خوبى ترسيم كرده اند. مكتبهاى بسيار ديگرى هم هستند كه هر يك حرف تازه و راه و روش ديگرى در پيش دارند. اين همه اختلاف نـظـر، بـيـانـگـر ايـن اسـت كـه دانـش نـسبى و عقل محدود آدمى از طرح ريزى يك مكتب همه جانبه و كـامـل ، حـتـى بـراى امـور دنـيـوى خـود عـاجـز و نـاتـوان اسـت . تـكـمـيـل ، اصـلاح ، و تـغـيـيـر قـوانـيـن وضـع شـده از طـرف بـشـر، بـهـتـريـن دليل بر ناتوانى آدمى در تشخيص كليه مفاسد و مصالح جامعه بشرى است .

بـنـابـرايـن ، فـروغ هـدايـت عـقـل و شـعـاع دانش بشرى ، آن قدر توانايى ندارد كه همه نشيب و فرازهاى راه انسان را نشان دهد و به صلاح و فساد تمام جزئيات زندگيش پى ببرد.

آسيب پذيرى هدايت عقل

از سـوى ديـگـر هـدايت عقل در معرض تندبادهاى هوى و هوس قرار دارد. بخشى از وجود انسان در حـيـطـه فـرمـانـروايـى ((غـرايـز)) اسـت و از ايـن جـهـت مـى گـويـنـد كـه اگـر ((غرايز)) انسان تـعـديـل نـشـونـد، صـداى عـقـل هـرگـز بـه گـوش او نـمـى رسـد. يـك مـشـكـل بـشـر ايـن اسـت كـه نـيـروى عـقـل و دانـش او بـه تـنـهـايـى نـمـى تـوانـد راه تـكـامـل و اسـرار آن را بشناسد. مشكل ديگر اين است كه به فرض بتواند به برخى از اسرار تكامل خويش پى ببرد، انگيزه لازم براى پى جويى مصالح و دورى از مفاسد را به خصوص در امـور احـتـمـاعـى و معنوى ندارد.كششهايى در وجودش نهفته است كه پيوسته او را از مسير سعادت به بيراهه هاى شقاوت ، منحرف مى كند.

هـدايـتـگـرى عـقـل نـسبت به انسان ، مانند هدايت پدرى است كه كودكش را نصيحت مى كند كه درس بخواند تا آينده اى درخشان داشته باشد. او پند پدر را مى شنود و به سوى مدرسه حركت مى كـنـد، بـچـه هـا را در بـيـن راه ، سرگرم بازى مى بيند، كيف و كتاب را به كنارى افكنده و به بازى سرگرم مى شود و سخنان پدر را به كلى فراموش مى كند.

آيـا خـيـانـتـكـاران ، دروغـگويان ، مفسدان و آدمكشان ، بدى و زشتى كارشان را نمى دانند؟ يا مى دانند و از هوى و هوس و غرايز سركش ، پيروى مى كنند؟

پاسخ به اين نياز

انـسـان بـايـد در مـسير تكامل خود، آزادانه قدم نهاده و با انتخاب و نيروى اراده به سوى هدفش گـام بردارد ولى از سوى ديگر ، عقل و دانش محدود بشر، توان شناسايى تمامى فراز و نشيب هـاى ايـن راه نـدارد و رهـيابى اندك او نيز، آسيب پذيرست . اينجاست كه نياز به وجود نيرويى مـافـوق عـقـل ،

/ 94