شواهد و نشانه ها - مبانی اندیشه اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی اندیشه اسلامی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شواهد و نشانه ها

سـومـيـن راه شناخت پيامبران ، بررسى و گردآورى علايم و نشانه هايى است كه گوياى راست بودن ادعاى نبوت آنان است ، راهى آسان و روشن كه براى همگان ممكن و ميسر است :

الف ـ انگيزه هاى درونى

بررسى خصوصيات روانى مدعى نبوت ، پيش از ادعاى نبوت ، سابقه زندگى او در ميان مردم و مـيـزان علاقه اش به مال و جاه و مقام ، روشنگر اين است كه آيا انگيزه هاى خدايى و مسؤ وليت الهـى بـر انـگـيـزنـده او بـوده اسـت يـا عـوامل ديگرى در كار است . تاريخ پيامبران ، به ويژه پـيـامـبـر اسـلام بـه روشـنـى بـيـانـگـر ايـن اسـت كـه بـه غـيـر انـگـيـزه هـاى خـدايـى ، هـيـچ عامل ديگرى در كار نبوده است .

پـيـامـبـر اسلام ، مردى درس ناخوانده بود، چوپانى و بازرگانى مى كرد و مردم به سبب امانت داريـش بـه او لقـب ((امـيـن )) دادنـد، ثروت فراوان ((خديجه )) را در راه ترويج اسلام و نجات مـحـرومـان و بيچارگان مصرف كرد، هنگامى كه ((ابوطالب )) عموى پيامبر، پيام قريش را به وى اعلام كرد كه اگر دست از دعوت خود بردارد، ما حاضر هستيم او را به پادشاهى برگزيده ، زيـبـاتـريـن دخـتـران را بـه ازدواج وى درآوريـم و او را ثـروتـمندترين فرد خود گردانيم ، پيامبر در جواب فرمود:

((به خدا سوگند، اگر خورشيد را در يك دستم و ماه را در دست ديگرم قرار دهند، هرگز دست از دعوت خود برنمى دارم .))(62)

در طول زندگى ، بارها در شرايطى قرار مى گرفت كه اميدها از همه جا قطع مى شد، ولى يك لحـظـه تـصـور شـكـست را به خود راه نمى داد، اين همه استوارى ، پايدارى و شكست ناپذيرى نشان مى دهد كه تنها مسؤ وليت الهى انگيزه دعوت او بوده است .

ب ـ فداكارى در راه هدف

پيامبر (ص ) نه تنها خود را از اجراى دستورات مكتبش استثنا نمى كرد، بلكه همواره در انجام آن پـيـشـگـام بـود و بـراى پـيـشـرفت آيين الهى از جان خود مى گذشت و آن را به كانون خطر مى افـكـنـد.

از شـواهد گوياى اين مطلب ((داستان مباهله )) است . پيامبر (ص ) از مسيحيانِ ((نجران )) خـواسـت كـه يا دين اسلام را به پذيرند و يا به قوانين حكومتى اسلام تن در دهند. نمايندگان مـسـيـحـيـان بـه مـنظور مذاكره با حضرت راهى مدينه شدند. پس از مذاكرات و مباحثات طولانى ، اسـتـدلالهاى روشن و براهين قاطع حضرت را نپذيرفتند و سرانجام كار به مباهله انجاميد. قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد:

((فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَكَ مِنَالْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَكُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُم ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبينَ))(63)

پـس هـر كـس بـا تـو (دربـاره حـضرت عيسى ) به بحث درآيد بعد از آنكه با وحى الهى مطلب روشـن شـده اسـت ، بـگـو: بـيـايـيـد مـا و شـمـا بـا فـرزنـدان و زنان خود با يكديگر به مباهله برخيزيم و لعنت (و عذاب ) خدا را بر دروغگويان قرار دهيم .

طرفين بحث براى پايان يافتن مجادله از طريق مباهله ، براى انجام اين مراسم آماده شدند. سران هـيـاءت نـجـران پـيـش از انـجـام مـبـاهـله به يكديگر گفتند: هرگاه ديديد كه ((محمد)) افسران و سـربازان خود را به ميدان مباهله آورد و با جلوه اى مادى و ظاهرى ، خود را به ما نشان داد، معلوم مى شود كه به گفته خويش ايمان ندارد و در ادعايش صادق نيست . ولى چنانچه با فرزندان و عزيزان خويش به مباهله آمد، نشانگر آن است كه پيامبر واقعى است و به قدرى به گفته خويش ايمان دارد كه حاضر است خود و عزيزترين افراد خويش را در معرض نابودى قرار دهد.

ايـن گـفتگو به پايان نرسيده بود كه پيامبر (ص ) در حالى كه حسين (ع ) را در آغوش و دست حـسـن (ع ) را در دسـت داشت و حضرت على (ع ) و زهرا (س ) همراه وى بودند، پاى به ميدان مباهله نـهـاد. نـجـرانـيـان كـه وضـع را چـنـيـن يـافتند باتفاق آرا از مباهله منصرف شدند و به پرداخت ((جزيه )) تن دادند.(64)

ج ـ مبارزه با مفاسد اجتماعى

پـيـامـبـران از مـيـان جـامـعـه هـايى برخاسته اند كه جهل و نادانى ، خرافات و بت پرستى بر انديشه

/ 94