ما انسانها در كارهايى كه انجام مى دهيم هدفهايى را براى خود در نظر مى گيريم ، هيچ شخص عـاقـل وفـهـمـيـده اى ، كـارى را بـدون هـدف انـجـام نمى دهد. هر قدر برنامه ريزى وسيع تر و گـسـتـرده تـر بـاشـد، انـتـظـار مـى رود كـه هـدفِ عـاليـتـر ومـهـمـتـرى را دنبال كند. بنابراين ، كار حكيمانه كارى است كه بر آن نتيجه اى مترتب شود وهدفى ارزشمند را دنبال كند البته آنچه ما انسانها به دنبال آن هستيم اين است كه ثمره و نتيجه كار به خودمان بـاز گـردد، امـا خـداونـد كـارى را براى رفع نياز خود انجام نمى دهد زيرا او پيراسته ازنياز بـوده و غـنـى مـطـلق اسـت . پـس كـار حـكـيـمـانـه خـداونـد آن كـارى اسـت كـه مـخـلوق را بـه كـمـال لايـق آن بـرسـانـد اگـر شـخـصـى مقدارى از مصالح ساختمانى را تهيه كند وساختمان و بـنـايـى را بـسـازد كـارش بـر طـبـق حـكـمـت اسـت ، ولى اگـر پـس از تـكـمـيـل سـاخـتـمـان ، بـا انـفـجـار آن را مـنـهـدم كـنـد و دوبـاره بـه دنـبـال مـصـالح سـاخـتـمـانـى بـرود... ايـن بـرخـلاف حـكـمـت اسـت ، انـسان در سير تكاملى خود، مـراحـل جـمادى ، نباتى وحيوانى را پشت سر مى گذارد و به مرحله انسان بودن مى رسد ودر هر مـرحـله بـه كـمـال بـيـشـتـرى دسـت مـى يـابد حال اگر بشر، حيات اخروى نداشته باشد و به مـراحـل بـالاتـرى نـرسـد وتـنـهـا پـس از مـرگ بـه تـوده اى خـاك تبديل شود، بر خلاف حكمت الهى نيست ؟بـا اين بيان روشن مى شود كه تصور فنا و نيستى درمورد انسان تصورى بيهوده وغير منطقى اسـت زيـرا حـكـمـت خـداونـد اقـتـضـا دارد كـه هـمـه مـوجـودات ، بـه ويـژه انـسـان كـه مـيـوه و گـل سـرسـبـد جـهـان هـسـتـى اسـت ، بـه كـمـال شـايـسـتـه خـود بـرسـنـد. بـنـابـراين ، از نظر عقل ، تحقق معاد امرى لازم و ضرورى است و از حكمت خلقت انسان جدايى ناپذير است و در غير اين صورت لازم مى آيد كه خداوند حكيم نباشد، يعنى كار بيهوده و بى هدف انجام داده باشد.قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد:((اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْنا كُمْ عَبَثاً وَ اَنَّكُمْ اِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ))(179)آيا پنداشته ايد شما را بيهوده آفريده ايم وبه سوى ماباز نمى گرديد؟((وَما خَلَقْنا السَّماَّءَ وَ الاَْرْضَ وَما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النّارِ))(180)و مـا آسـمـان و زمـيـن و آنـچـه راكـه در مـيـان آنـهـاسـت بـيـهـوده نـيـافـريديم . اين پندار ـ دوراز عـقـل ـ گـمـان كـسـانـى اسـت كـه بـه خـدا كـافـر شـدنـد، پـس واى بـه حال كافران ازآتش .