در گـذشـتـه درباره معجزه ، مطالبى را بيان نموده و با حقيقت ، سبب و شرايط آن آشنا شديم . بـه هـمـراه داشـتـن مـعـجـزه ، نشان دهنده اين است كه شخص مدعى نبوت ، در ادعايش راستگوست و براستى با عالم ديگرى ارتباط دارد. امام صادق (ع ) در اين باره مى فرمايد:((خداوند به پيامبران و جانشينانشان معجزه عنايت كرده تا گواه راست بودن ادعاى آورنده معجزه بـاشد و معجزه ، نشانه اى است كه آن را جز به پيامبران و رسولان و حجتهاى خود، نمى دهد تا بـديـن وسـيـله آنـان كـه بـه راسـتـى ، ادعـاى ارتباط با خدا را دارند از مدعيان دروغگو شناخته شوند.))(60)بـنـابـرايـن ، مـعـجـزه نـشانه ارتباط پيامبر با مبداء هستى است . همه معجزات پيامبران ، موقت و فـصـلى بـوده است ، يعنى اختصاص به همان زمان و دوره خودشان داشته است ، اما پيامبر اسلام (ص ) هم معجزه فصلى و موقت داشته و هم معجزه دايمى ، معجزات فصلى پيامبر (ص ) معجزاتى است كه براى پاسخ گفتن به درخواست فرد يا گروهى انجام مى گرفت ، يك بار قريش در مـكـه از پـيامبر درخواست معجزه كردند، پيامبر (ص ) به ماه اشاره كرد و ماه از وسط دو نيم شد. ايـن مـعـجـزه بـه ((شـَقُّالْقـَمـَر)) مـشـهـور اسـت و از ايـن قبيل معجزه ها در طول زندگى آن حضرت فراوان بوده است .مـعـجـزه دايـمـى پـيامبر (ص ) ((قرآن )) است و دايمى بودن اين معجزه با هميشگى بودن دعوت ، پيام و مكتب آن حضرت رابطه دارد. از ميان پيامبران تنها پيامبر اسلام ، معجزه جاويدان دارد زيرا رسـالت و شريعت او رسالت و شريعت هميشگى است ، پيامبرى كه رسالتش جهانى و شريعتش جاويدان است بايد معجزه اى بياورد كه همواره كارآيى و كاربرد داشته باشد.
خبردادن پيامبر پيشين
راه ديـگـر شـنـاخت پيامبر اين است كه پيامبر قبلى از آمدن او خبر داده باشد. اگر كسى ادعا كرد كه خانه اى كه شما در آن سكونت داريد از آن من است و نام و نشان من در سند به ثبت رسيده است ، تـنـها راه رد ادعاى او اين است كه سند را جلو آورده و به دادگاه يا مردم نشان دهيد و ثابت كنيد كـه ايـن شـخـص دروغ مـى گـويـد. ولى اگر شما به جاى نشان دادن سند، هياهو و غوغا به پا كرديد و هرگز حاضر به نشان دادن سند نشديد، مردم چگونه قضاوت مى كنند؟ آيا نشان ندادن سـنـد و تـحـمـل اين همه ناگوارى و سختى را گواه حقانيت مدعى نمى گيرند؟ پيامبر اسلام نيز مـدعـى بـود و اعـلان كـرد: مـن هـمـان پـيـامـبـرى هـسـتـم كـه اسـم مـن در تـورات و انـجـيـل آمـده اسـت ، امـا هـرگـز يـهـوديـان و مـسـيـحيان ، كتاب آسمانى خود را پيش نياوردند و در قـبـال آن يـهـود، جـنـگـهـايـى بـه راه انـداخـت و مـسـيـحـيـان ضـربـه هـايـى را تحمل كردند، ما از اين جنگها و خسارتهايى كه متحمل شدند، مى فهميم كه نام و نشان پيامبر در كتاب آسمانى آنان بوده است . قرآن در آياتى چند، به آن اشاره مى كند:((وَ اِذْ قـالَ عـيـسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنى اِسْرائيلَ اِنّى رَسُولُ اللّهِ اِلَيْكُمْ مُصَدِّقا لِما بَيْنَ يَدَىَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّرا بِرَسُولٍ يَاءتى مِنْ بَعْدى اِسْمُهُ اَحْمَدُ فَلَمّا جائَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ))(61)بـه يـاد آور هـنـگـامـى را كـه عـيـسـى بـن مـريـم بـه بـنـى اسرائيل گفت : من فرستاده خدا به سوى شما هستم به درستىِ تورات گواهى مى دهم و شما را به پيامبرى كه بعد از من خواهد آمد و اسمش احمد است ، بشارت مى دهم . پس وقتى كه آن پيامبر ـ با همان نشانه ها ـ آمد، گفتند اين جادويى آشكار است .