پـيـامـبـر (ص ) در سـال سـيـزدهـم بـعـثـت ، از مـكـه بـه مـديـنـه هـجـرت كـرد. اهـل يـثـرب كـه بـزرگـانش ، پيش از آن اسلام آورده بودند مقدمش را گرامى داشته و آن حضرت بـراى اوليـن بـار در شـهـر يـثـرب جـامـعـه كـوچـك اسـلامـى را تـشـكـيـل داد. بـا طـوايـف يـهـود كـه در شـهـر و اطـراف آن سـاكـن بـودنـد و نـيـز بـا قـبـايـل مـختلف آن نواحى پيمان بست و به نشر دعوت اسلامى پرداخت .مسلمانانى كه در مكه در چـنـگـال بـيـدادگـران قـريـش گـرفـتار بودند به تدريج به مدينه آمده و به مهاجران مشهور شدند، هم چنانكه به ياوران يثربى پيامبر، انصار گفته مى شود.اسـلام ، بـا سـرعـت تـمـام پـيـشـرفت كرد. بت پرستان قريش و طوايف يهود حجاز كه پيشرفت مـسـلمـانـان را بـه زيـان خـود مى ديدند به توطئه و كارشكنى پرداختند و به دستيارى گروه مـنـافـقان ، خواستند مانع پيشرفت مسلمانان شوند، در نتيجه جنگهاى بسيارى اتفاق افتاد و خود پـيـامـبـر (ص ) در هـمـه جنگهاى بزرگ حاضر مى شد. بيشتر جنگها، به نفع اسلام تمام شد و قـهـرمـان ايـن جنگها على (ع ) بود. پس از ده سال ، در اثر تلاش و كوشش مسلمانان ، اسلام همه جزيرة العرب را فرا گرفت و نامه هاى دعوت به اسلام ، براى كشورهاى ديگر مانند ايران ، روم ، مصر و حبشه نوشته شد.
رحلت
آن حضرت ، پس از ده سال اقامت در مدينه در اثر سمى كه زنى يهودى در غذاى وى ريخته بود، مسموم شد(70) و پس از چند روز رنجورى ، در سن 63 سالگى رحلت نمود. و در خانه اش كه اكنون در مسجدالنبى (ص ) است بدن مباركش دفن شد.
برخى از خصوصيات اخلاقى و اجتماعى پيامبراسلام (ص )
تنفر از بى كارى
ازبى كارى وبطالت متنفربود و مى فرمود: خدايااز كسالت و بى نشاطى ،از سستى وتنبلى و از عجز و زبونى به تو پناه مى برم ، مسلمانان رابه كارتشويق مى كرد و مى فرمود:((عبادت هفتاد قسمت دارد كه يك قسمت آن ، كسب حلال است .))
امانت
او در مـيـان مـردم بـه امـانـت دارى و درسـتـى مـشـهـور بـود تـا جـايـى كـه قبل از بعثت به او ((محمد امين )) مى گفتند و آنها امانتهايشان را به وى مى سپردند. پس از بعثت نيز قريش با همه دشمنى كه با پيامبر داشت بازهم امانتهاى خود را به او مى سپردند. به همين جـهـت اسـت كـه پـيـامبر (ص ) پس از هجرت به مدينه ، على (ع ) را چند روزى پس از خود باقى گذاشت تا امانتها را به صاحبانش باز گرداند.
اراده و استقامت
دوره 23 سـاله رسـالت آن حـضـرت ، يـكـسـره درس استقامت و پايدارى است . مكرر در شرايطى قرار مى گرفت كه اميدها از همه جا قطع مى شد ولى يك لحظه تصور شكست را در ذهنش راه نداد و ايمانش به موفقيت لحظه اى متزلزل نگشت .
نظم و انضباط
اوقـات خـويـش را تـقـسـيـم مـى كـرد و لحـظه اى وقتش را بيهوده نمى گذرانيد. بخشى از وقتش اخـتـصـاص بـه عـبـادت داشـت و بـا يـاد خـدا و عـبـادت مـى گـذشـت و بـخـشـى ، اخـتـصـاص بـه اهل منزل و نيازمنديهاى اهل خانه داشت و بخش ديگر، از آنِ مردم بود.