چگونه جنبه هاى منفى را سلب كنيم ؟
بـنـابراين ، نتيجه مى گيريم كه نكته اساسى و بسيار دقيق در به كار بردن اسم يا صفتى بـراى خدا اين است كه در آن جنبه هاى منفى و محدود كننده ، وجود نداشته باشد. اگر مى گوييم خـدا بـيناست ، واژه ديدن را در همان معناى خودش به كار مى بريم ، اما با معناى بس وسيعتر از آنچه معمولاً از اين كلمه در نظر داريم .وقـتى گفته مى شود؛ احمد كار شما را ديد، منظور اين است كه تصويرى از كار شما در چشم او نقش بست و از راه چشم به مركز بينايى در مغز منتقل شد و از اين راه به كار شما آگاهى يافت .حـالا فـرض كـنـيـد احـمـد كور باشد، فورى مى گوييد: احمد كه كور است و نمى تواند ببيند. ولى اگـر بـا تـلاشـهـاى عـلمى و پزشكى براى نابينايان چشم الكترونيكى ساخته شود كه امـواج تـصـويـرى را گـرفـتـه و بـدون عـبـور از چـشم ، به طور مستقيم اين امواج را به مركز بـيـنـايـى در مـغـز مـنـتـقـل كند، در اين جا يك محدوديت از كلمه ديدن برداشته شده است و آن اينكه ((ديدن )) محدود به استفاده از چشم طبيعى نيست .بـا دقـت بيشتر و بيشتر مى بينيم بسيارى از قيدهايى كه با كلمه ((ديدن )) به ذهن ما مى آيند، يـا در ديـدن دخـالت نـدارنـد يـا دخـالتـشـان مـربوط به نكته اساسى در ((ديدن )) نيست نكته اساسى در مورد ((ديدن )) اين است كه به ماآگاهيهاى روشن و مستقيم را بدهد، به همين جهت كلمه ((ديدن )) و مشتقات آن اشاره به اين آگاهى روشن دارد.آنچه در آينه جوان بيند پير درخشت خام آن بيند پير درخشت خام آن بيند پير درخشت خام آن بيند